Breaking News
Home / پانل آزاد / “نقدی بر رفتار و تحرکات برخی کنشگران یارسانی”

“نقدی بر رفتار و تحرکات برخی کنشگران یارسانی”

یارسان مدیا
‏21‏/04‏/21

نویسندە: سید اشکان حسینی

طی هفته‌های گذشته پرداختن به چند موضوع ذهنم را می‌خراشید، مانند مساله‌ی زنان و انقلاب‌های خاموش جنسی در قرن جدید، یا قرارداد اخیری که فی‌مابین حاکمیت اسلامی ایران و چین اخذ شد و برخی مسائل دیگر، اما مساله‌ای بسیار مهمتر نسبت به جامعه‌ی یارسان سبب شد تا در این فرصت موارد پیشین را در دایره افکار خط و بر مساله‌ای که اکنون مورد بحث است تمرکز لازم شود.

سید اشکان حسینی
Said Ashkan Hosseini

این نوشته به جهت آن است تا تغییر و دگرگونی‌هایی لازم و کارساز در دستور کار قرار گیرد. بررسی دیدگاه‌های معتبر در این باب نشان می‌دهد که صرف وجود بدبینی و ناامیدی در یک پدیده، آن را وارد مبحث ویران‌شهر نمی‌کند؛ زیرا وجه مهم دیگر در نقد و تحلیل و بررسی اوضاع ممکن، آنرا وارد فاز جدیدی از هدف و آگاهی‌بخشی و انذار دهنده آنان است، که در برقراری ارتباط بین حال و آینده معنا پیدا می‌کند و اغلب به سبب غلبه بر فضای تاریک و ناامیدانه کوشش می‌شود.

هر کدام از ما همین حالا به قفسه‌ی کتاب‌هایمان نگاه بیندازیم، به پوشه فیلم‌هایی که پاک نکرده‌ایم، به بازی‌هایی که بازی کرده‌ایم. هیچ‌کدام در یک آرمان‌شهر بی‌نقص و پرابهت نمی‌گذرند که به معنای واقعی کلمه بهشت باشد.

جایی‌که حقیقت و راستی و آزادی بر زندگی مردمان سایه انداخته و خیانتی نیست و همه در آسایشند. مرد و زن هر دو یک لباس می‌پوشند و کسی به واسطه‌ی امتیازات از بقیه برتر نمی‌شود. همه سالمندان در سلامت کامل، حسادت نیست، غصه و اندوه وجود ندارد. همه ورزشکار و فعال و کاری‌اند و کار هر کس مشخص شده است. اداراتی وجود دارند که ضروریات زندگی را تمام و کمال برای همه فراهم می‌کنند. خادم و غلام و زیردستی نیست. باد و باران و حرارت خورشید و جزر و مد و نیروی نهانی اتم در خدمت بشر آمده و اداره‌ی بهداشت و درمان صدها سال عمر را برای همگان بیمه کرده باشند. در حقیقت تنها در ژانر ادبیات آرمانشهر (یوتوپیا) نشان از قضایای فوق به صورت مطلق و فرمانروایی مهر و محبت است. بهشت موعودی حقیقتاً در عالم وجود موجود نیست.

اما اگر اغراق نباشد جامعه‌ی یارسان، چه در معنای عام و چه اخص یعنی انواع و اقسام فعالان و كنشگران وارد فاز وحشتناکی شده و این هیچ نیست مگر، پادآرمان‌شهر، تباه شهری، مدینه‌ی فاسده و ضاله، دُش‌شهر (Dystopia)، یا ویران‌شهر. مانند یک جامعه یا سکونت‌گاهی خیالی در داستان‌های علمی شده است که در آن ویژگی‌های منفی، برتری و چیرگی کامل دارند و زندگی در آن دلخواه هیچ انسانی نیست. چنین جوامعی معمولاً زمانی از یک جامعه را نشان می‌دهند که به نابودی و هرج و مرج رسیده است. این جوامع در زمان‌هایی بد و شوم ترسیم می‌شوند که می‌توان آن را دورهٔ بدزمانگی یا دُژگاهی نامید. (نکته: رجوع شود به معنا و مفهوم واژگان “یوتوپیا و دیستوپیا”).

 

شاید با شرح و توضیح این موضوع حتی یاران و همسنگران نیز دلخور و موجب رنجش خاطر آنان فراهم شد، ولی قطعاً پرداختن به آسیب‌ها و نقصان‌های درونی از سوی اشخاص درون مطرح و درمان شود بهتر است تا از بیرون به آنان پرداخته شود. آنهم نه در جهت مداوا بلکه در راه تیغ و زخم زدن عمیق‌تر بر بدنه‌ی آن جامعه باشد.

اگر به صورت موردی به تفکیک جامعه‌ی یارسان بپردازیم به صورت کل می‌توان آن را به دو دسته تقسیم کرد. قشر عامه مردم (که در پایان به آن اشاره خواهد شد) و قشر فعالان و كنشگران عرصه‌های مختلف یارسانی.

جامعه‌ی یارسان نیز همانند دیگر جوامع فلات ایران و یا سایر مناطق کردنشین، برای جلوگیری از دامن زدن به گزافه‌گویی، اگر نگوییم در صدر کنش‌های مختلف نیست، قطعاً بر اساس آمارهای رسمی و غیر رسمی، یافته‌ها و شواهد و مدارک عینی در عرصه‌های موسیقی و هنر و ادبیات، فرهنگی و فلسفی، علمی، جنبش‌ها و اعتراض‌های سیاسی، حقوقی و مدنی با توجه به میزان درصد تک رقمی نسبت به آمار جمعی کلی جغرافیایی نامبرده، همواره جزو پیشگامان بوده و هست. اما طی دهه گذشته و بالاخص یکی دو سال گذشته تا به امروز شاهد اتفاقات ناگواری هستیم که اگر نه بَد بوتر ولو برای آرمانها و امیال و اهداف جامعه‌ی یارسان خوشبوتر از استفراغ چندش‌آور پس از مستی نیست.

 

در عرصه‌های موسیقی و هنر و ادبیات، علوم طبیعی و فلسفه نه صاحب‌نظر بلکه تنها به عنوان دوستدار و پیگیر آنها خارج از گود می‌نگرم امروز شاهد انزوای شدید صاحب‌نظران بر حق و سُکانداری منفعت‌طلبان یا دست کم کار نابلدان هستیم. در عرصه‌ی دینی، آئینی، باوری و فلسفی نیز با توجه به جایگاه و منصب خانوادگی و انتصابی و تجربه‌های شخصی در عرصه‌ی نظام پیر و پادشاهی، جَم و بیا و بَس یاری، براساس یافته‌های به دست آمده نه از جنبه بالا به پایین و یا بالعکس، یا جوانب مرجع و مقلدی که قطعاً خلاف نظام یاری است، بلکه از جنبه‌های اشتراکی، اجتماعی و روانی، سیاسی حقوقی به آن نگریسته‌ام و پا را در این حوزه از حدود اختیارات خارج نکرده و به فرامین سنتی واقع گرا و مفید در جهت همپیمانی برداشته‌ام. امکان دارد که برای مخاطب (یارسانی و غیریارسانی) این سوال پیش آید که چرا در عرصه‌های موسیقی و هنر یا دینی و آیینی پا را فراتر نگذاشته‌ام؟

پاسخ در سه دلیل روشن بسی ساده است. نخست در حوزه‌ی موسیقی و هنر چنانکه پیشتر اشاره شد تنها خود را دوست‌دار دانسته و نه صاحب فن و تخصص در آنان. دوم در عرصه‌ی دین و آئین گرچه با توجه به مساله انتصابی و حتم براساس آن ویژگی خانوادگی که موجب نشست و برخاست با مجامع جم‌ها و دیدار و گفتگو و خوانش‌های مختلف از یاری می‌شود و دارای تجارب و یافته‌های مختلفی شخص می‌شود، اما همواره اصل آزادی عقیده و نظر و کردار و رفتار را الگو کرده‌ام. اگر دلیل دیگری آورده شود برای دخول نکردن بیش از در بحث دین این بوده که هر شخص یک خوانش و تعریف را از مساله‌ی دین و آئین دارد، اگر من نوعی خوانشی داشته باشم نسبت به این مورد و فرد یا افرادی بر اساس خوانش من متقاعد شوند و یا خارج از یاری در هر دو صورت برای من تنها انزوا و سرخوردگی و غم می‌شود. چرا که تاسف باید خورد به حال انسان یا انسان‌هایی که با گفته‌ها و کرده‌ها و ناکرده‌ها و رفتارهای تنها و تنها یک شخص چه از عقیده‌ای خارج و چه ورود کنند بسی جای تاسف و اشک ریختن دارد. از اینرو وظایف و تکالیف خود را تا حد ممکن سعی شده انجام شود و پا را فراتر از آن نگذاشت.

 

سومین دلیل موجه (دستکم برای نگارنده) برای عدم داخل شدن به حوزه‌های مذکور (یعنی از جمله هنر، موسیقی، دینی و آئینی و غیره) شاید قاطع‌ترین باشد. یعنی دلیل داخل نشدن به موارد فوق برای اینکه تمرکز لازم و کافی شود به موارد دیگر، یعنی مساله‌ی سیاسی و حقوقی و اجتماعی؛ چرا که اکنون اگر اکنون تنها به فکر شخص خود باشم می‌بایست در پی کوشش برای رهایی از بند جهل و جعل و زور و ستم سیاسی و حقوقی جامعه‌ی مذکور بود، که قطعاً فرد و جامعه هر دو با هم می‌بایست به آزادی و عدالت برسند.

برای ممانعت از به درازا کشیدن بحث مستقیماً به اصل مطلب پرداخته می‌شود. در حوزه‌ی سیاست و حقوق کنشگران زیادی در حال اقدام هستند که به صورت مختصر به پنج بخش تقسیم می‌شوند.

بخش نخست آنان که با جعل یا انکار هویت در خدمت نظام حاکم بر ایران فعالیت سیاسی و حقوقی می‌کنند، که تکلیف اینان روشن است. برخی دیگر حال به هر دلیل نه در بدنه‌ی اصلی حکومت بلکه به قول معروف به شکل کژدار و مریض در قالب و چهارچوب مملکت در حال برخی فعالیت‌های مدنی محافظه‌کارانه هستند و با توجه به سرکوب و اعمال خشونت‌آمیز دستگاه حاکمه قابل درک می‌باشد و اینان را نه لعن و نفرین، حتی گاهی از بابت برخی مطالبه‌گری‌های نصفه و نیمه آنان را تمجید کرد. دسته‌ی دیگر به دلایل مختلف از جمله خارج نشدن از بست و انجماد فکری جریانات ایدئولوژیک به اصطلاح مدرن و اما در باطن سنتی کوردی و ایرانی، عدم به روزرسانی خود با شرایط موجود افکار خود را با طناب به جریانات سیاسی کوردی و ایرانی گره کور زده تا شکست‌خوردگی خود را نمایان نکند، یا اینکه تنها دلیل ماندگاری آنان این است که یک یا چند تن از بستگان آنان عضو یا در راه آرمان و ایدئولوژیک جریان مذکور جان خود را از دست داده است. با این دسته هم سخن نیست، چرا که معمولاً این نیروها قشر بازنشستگانند، یا تمایل همگنی ندارند و یا فارغ از داشته‌ای برای جنبش سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی نوین هستند و عده‌ی انگشت‌شمار جوان در این جریانات وجود دارند که اینان نیز با توجه به عصر جدید و میزان دارا بودن حداقل سواد کافی در جهت شکل دهی به اهداف و رشد و بلوغ فکری خود موظف به یافتن راه نهایی و رهایی از این چاهک سرگردانی‌اند و نه لاغیر. این دسته را جدا از گرایش و تمایل فکری و تفاوت هدف‌بندی‌ها از جنبه احترام نگریسته می‌شود و به جز این، نگاه یا توقعی دیگر از آنان نیست.

 

دسته‌ی دیگر کنشگران حقوق‌بشری و سیاسی و مدنی‌ای هستند که به صورت فردی دست به فعالیت زده و می‌زنند. در مقابل اینان تنها می‌توان با یک جمله بسنده کرد: یک دست صدا ندارد و ما با جم، شورا و همبستگی رنگ می‌دهیم و با فعالیت تیمی می‌توانیم به آرمان‌های والای برحق خود برسیم.

طیف و دسته‌ی دیگر که اکنون روی سخن با این عزیزان است، همان‌هایی که قبلاً در جریاناتی سیاسی از جمله جنبش مقاومت اهل حق، جنبش دمکراتیک یارسان و یاریکورد (سابق، چرا که این دو برای در سال ۲۰۱۲ برای همیشه منحل و پس از آن تاریخ فاقد اعتبار سیاسی‌اند و در کنگره‌ی اتحاد این دو مشترکاً به سازمان دمکراتیک یارسان تبدیل و جمع هم آمدند، و در اشخاصی که اکنون یا برهه‌های زمانی مابین کنگره یک تا چهار در جایگاه‌های مختلف تشکیلاتی سدی بوده‌اند، هست.

 

این عزیزان که با احترام اقدامات بسیاری از آنان مورد ستایش قرار می‌گیرد به چهار دسته‌ی کلی تقسیم می‌شوند. دسته‌ی نخست آنانکه به هر دلیل خود را بازنشست کرده و به آنان خسته نباشید عرض باید کرد. دسته‌ی دوم آنانی‌که به هر دلیل قاطعانه از تشکیلات جدا که یا به تشکیلات سایر جریانات سیاسی پیوسته‌اند، که اینان طبق اصول آزادی و بیان مختارند و موفق باشند.

دسته‌ی سوم عزیزانی هستند که به اشکال مختلف با رعایت اصول و ضوابط در چارچوب تشکیلاتی و طبق برنامه و اساسنامه و نقشه راه سیاسی سدی مستمر فعال هستند.

دسته‌ی آخر که مشخصاً مورد اشاره عزیزانی هستند که خواه ناخواه آگاهانه یا ناآگاهانه دست به اقداماتی می‌زنند که آیندگان در تاریخ کتبی یا شفاهی از این گرامی‌ها به عنوان و جزو گناهکار ترین اشخاص تاریخ مذکور یاد خواهند کرد. این اشخاص یک بام و دو هوا هستند، اگر خطی فرضی بین انواع جریانات کشید و یا مابین هر جریان سیاسی تمایز قائل شد اینان یکپا اینسو و پای دیگر سوی دیگر و کله نیز در سویی دیگر به سیر و سفر مشغول است.

این بزرگواران مانند عرق‌خورها و قماربازهای قهار دوران سلطنت‌های پیشین و داش مشتی‌ها آخر هفته‌ها عضو تشکیلات سازمان سیاسی یارسانی “سدی” می‌شوند با شروع هفته‌ی کاری سنگ نهادهای سیاسی دیگر را به سینه می‌زنند. در حقیقت این بزرگواران صاحبان دکان‌های دو نبشه هستند. روزی در آمد و رفت با سلطنت‌طلبان، برخی رهبر مجاهدین خلق را را رئیس جمهور آینده می‌نامند، برخی سنگ فدرالیسم را به سینه می‌زنند، برخی هم پیاله و در سفره پژاک نان می‌خورند، برخی دیگر هم در حال تبلیغ رسانه‌ای برای سایر احزاب ناسیونالیست کورد هستند و ده‌ها مورد دیگر از این قبیل شاهد هستیم.

مخلص کلام:

نخست از این اشخاص درخواست عاجزانه برای بازنگری تفکرات کج‌اندیشانه و منحرف آنان می‌رود.

دوم، تشکیلات نهاد سیاسی یارسانی “سدی” قاطعانه در گفتگو با این اشخاص باشد و در صورت عدم ثبات با آنان طبق اصول برنامه و اساسنامه و نقشه راه سیاسی برخورد تشکیلاتی قاطع شود.

سوم، در صورت بازگشت به مسیر اصلی سیاسی و در نظر گرفتن منافع جامعه یارسان، در صورت تخطی با خود تشکیلات و رهبری سازمان می‌بایست برخورد قاطع به عمل آید.

درباره‌ی قشر عامه مردم و جامعه یارسان که در بخش آغاز اشاره شد که در پایان به آن پرداخته شود، به صورت مختصر باید گفت: عامه جامعه‌ی یارسان، دلسوزی و منجی‌ای واقعی به جز از دل خود یا به معنای کل خود عموم جامعه‌ی یارسان هیچ احد دیگری نیست. اکنون به دلایلی که در قالب این نوشته نمی‌گنجد قشر عامه جدا از شرکت در جرقه‌ها و جنبش‌ها اکنون آینده‌شان در دستان این چند دسته کنشگران است، تا روزی‌که بتوان قدرت را به دست آورد و آنرا در اختیار عموم گذاشت.

این پرسش مطرح می‌شود که چه تعداد، کدام طیف و به چه میزان در راستای اهداف جامعه یارسان گام برداشته می‌شود؟!.

سید اشکان حسینی

۲۱ آپریل ۲۰۲۱

[wpforms id=”4110″ title=”true”]