یارسان مدیا
03.10.2021
سمعک آسمانی اجاره شنیدن نداد
دانش آموزی که مداد توسَن را
زیر چرخهای پیکان
گم کرده بود
و پاسبان نبود
بوق دژخیمان فرانسوی
خطکشیها را ممتد میکرد
و به هیچ سوارهای
اجازه برگشتن را نمیداد
شب فرا رسید
همه خوابیدند
به جز آن دانش آموز
از خردادِ قلم
به هجدهِ دانشجویانِ تیر
بهمنِ عزادار
غنچهای به سیاهی اسفند روئیده
از نو بخوان…
مرگهای زنده
و زندگی در مرگ
تنبیه خوبی است
برای مردم متمدنِ ملعون
رژهی اسبها
در خیابان جمهوری!
عشق بازی سواران
در گوشههای دانشگاه آزاد
و اسلامی که
هنوز بعد از من و تو
زنده است!
بانگ تکبیر!
دستهای خدا
بر چهارقاب نعرهکشِ بیعفت
لاشهی انسانها را کنار بزنید
پادشاه جدید آمد
مزرعهها را درو کنید
خرمن عزا نباید سرد شود
سراسر عرق کارگران را
وعدهها آباد کنید
تاریخ را بنام من تمام کنید
صفحه کتابها سفید و از نو نوشته شود
بهشت زیر پاهای پاشنهدار است
همین و بس
وگرنه قمر باردار از شق شدن است
خورجین پدران را
از شمعهای ناکام پر کنید
نیازی به روشنی نیست
ما از شهیدانمان
مرمیل سرخ خواهیم ساخت
مادرجان
من از آخرین فرزندت هم
نخواهم گذشت
پنج صبح
«من مست از دانشام»
شیرین
دعای آخر را شنیدم
بعد از قربانی اسماعیل
چاقوی برنای سردار
گلوی ما را بریده است
و هر شب در سیاهیهای شب
برهها میخندند…
از کنارم نگذر
کراوات فیروزهای
یکی از نشانههای ورود مهدی بود
طاعونیان را شهدا نمینامند
افق در نگاه شمر
سیزده در در خشاب سلمان
و کبوترانی
که در بارگاهاش
به مورفین عادت کردهاند
دیوارهای سفید را
تابلوهایی پر کرده است
یکی از آنها
خجستهتر از همه آنان
«سکوت کن برای زندگی!»
همان تابلویی بود
که از پاریس دستمریزاد گرفته بود
در این شعر از شیرین علمهولی “آزادیخواه کُرد” به نیکی و با افتخار نامبرده شده است.
بهنام کریمی