Home / احمد مرادی / تبعیض بە هدف آسیمیلاسیون یا ذوب فرهنگی

تبعیض بە هدف آسیمیلاسیون یا ذوب فرهنگی

یارسان مدیا
14.07.2022

ن: احمد مرادی

آسیمیله، همگون یا ذوب فرهنگی شدە در کشوری مثل ایران کە دارای حکومت اقتدارگرا با ساختار سیاسی و مدیریتی متمرکز هست برای بخش بزرگی از شهروندان کە دارای آداب و رسوم ملی و مذهبی مجزا از آنچە باب میل حاکمیت است رخ میدهد. این جمعیت از امکانات تحصیلی و توسعە توانایهای شخصی، بکار گیری زبان مادری و دیگر آداب و رسوم خود دچار محدودیت میشوند و برای جبران انزوای اجتماعی ناشی از این تبعیضات مجبور بە جایگزینی این ارزشهای شخصی خود میشوند.

ایران یکی از محدودترین کشورهای چند ملیتی با ادیان و مذاهب مختلف است کە دارای حکومت دیکتاتوری با ساختار سیاسی و فرهنگی با محوریت زبان فارسی و مبتنی بر فرقه شیعه، با تکیە بر این واقعیت انکار ناپزیر، اکثر مردم ایران اعم از پیروان آیین “یاری” (کە بزرگترین اقلیت آیینی در کشور محسوب میشوند) ، ملت کُرد، بلوچ، عرب و ترکها آذری قربانی نوعی تبعیض نژادی، ملی، مذهبی یا جنسی هستند.

تمرکزگرائی در تاریخ معاصر ایران کە رابطه مستقیمی با کارآمدی، همە شمول و مۆثر بودن دولت دارد با سرکار آمدن رضاخان‌ (سال ١٣٠٤) کە در سرکوبی نهضت آزادیخواە زمان خود نقش مهمی ایفاء کردە بود عمدتا آغاز شد. این دولت متمرکز و قدرتمند، و به‌ ظاهر‌ اصلاح‌طلب‌ رضاخان توانست در قلوب انگلیس و تمرکزگرایان داخلی جای بـگیرد‌ و شورشهای محلی را سرکوب‌ و نیز‌ حـرکتهای سـیاسی‌ را‌ بە حاشیە بکشد و هـمچنین به هرج و مرج‌ و سیستم‌ ملوک الطوایفی رایج پایان دهد. بدین سان میتوان گفت کە تبعیض و سرکوب اقشار جامعە ایران در دوران معاصر با بکار آمدن سلسلە پهلوی و بە منظور یک دست کردن جامعە بر اساس ساختاری سیاسی تک زبانی و بر محور شیعە اثناعشری آغاز شدە و با وجود رفتن شاە و آمدن شیخ نە تنها تغییر ماهیتی در آن  حاصل نشده است بلکە بە موازات تنگتر شدن حلقە حاکمیت تبعیضات فراگیرتر شدە است.

اما سرانجام، آرزوی دیرینە ایرانیان برای تغییر نظام اداری، سیاسی و فرهنگی بە واقعیت گرائید و انقلاب ٥٧ شکل گرفت، هر چند کە این انقلاب با رهائی ایرانیان از انواع ستم و نابرابری اجتماعی ختم نشد، ولی جواب ضرورت تاریخ را داد و منجر بە ریشە کن شدن پایەهای نظام تک فردی پادشاهی گردید. اما در فقدان اپوزیسیون داخلی و قدرتمند کە بتواند سکان اعتراضات علیە حکومت پادشاهی را بە دست گیرد و آنها را در مسیر واقعی خود هدایت کند، آیت اللە خمینی در پاریس انقلاب را تحت کنترول خود درآورد و با ورود بە ایران ستونهای حکومتش مبنی بر تبعیض و نابرابری کە از ساختار سیاسی رژیم پیشین بە ارث گرفتە بود پایەریزی کرد.

انقلاب طبق خواست آیت اللە خمینی اسلامی شد حکومتی از نوع “ولایت فقیه” پا بە عرصە زمامداری نهاد و دولت متمرکز در ایران امکان تداوم یافت و بدین سان شهروندان ایرانی از برپائی نظام سیاسی غیرمتمرکزی کە بتوانند در چهارچوب آن نظامی توافقی و دلخواە کە امکان آغاز یک عصر همزیستی عادلانە برای جامعە همە رنگ کشور در آن وجود داشتە باشد ناکام ماندند.

آیت اللە خمینی بە محض تکیە بە قدرت، پایه رژیم انقلابی را بر نظام «ولایت فقیه» کە بعدها در رفراندم قانون اساسی بە «ولایت مطلقه فقیه» تبدیل شد بنا نهاد. رهبر انقلاب همراهان انقلابی خود را کە بە نوعی مخالفت با ایدە برپایی چنین نظامی را نشان دادند یکی پس از دیگری بە جوخە عدام سپرد، بە حاشیە راند و یا مجبور بە فرار از کشور کرد. صدای نارضایتی کە بعد ٤٣ سال هنوز بە قوت خود باقی است بلند شد. رژیم ولایت فقیه خود را در مقابل مخالفت تودەهای مردم دید و بە منظور حفظ بقاء سیاست داخلی خود را بر سرکوب مخالفین و تبعیض علیە اکثریت جامعە پیش گرفت.

سیاست سرکوب و سازوکار تبعیض اصلهای مهمی از سیاست داخلی نظام اسلامی را تشکیل میدهد کە تداوم حیات این رژیم کاملا بر تداوم این سیاستها بستگی پیدا کردە است. در طول ٤٣ سال زمامداری، سرکوب قهرآمیز تنها جواب رژیم ولایت فقیه بە اعتراضات حق طلبانە مخالفان بودە است. اعتراضات حق طلبانە اقلیتهای  ملی و مذهبی، زنان، جریان‌‌های مختلف سیاسی، حرکت‌های مردمی مانند اعتراضات دانشجویان اعتراضات اقشار مختلف مردم و ابراز نارضایتی‎های سراسری معیشتی همگی با ماشین سرکوب نظام اسلامی روبرو شدند.

اما سرکوب قهرآمیز تنها حربە نیست کە نظام اسلامی برای بقای زمامداری خود بر علیە ایرانیان بکار میگیرد، نظام ولایت فقیە با توسل بە سیاست اعمال تبعیضات و طبقە بندی جامعە عدە کثیری از شهروندان کە بر طبق معیار رژیم خارج از حلقە خودیهای نظام محسوب میشوند محروم نگە داشتە و همزمان  با دادن امتیازات گستردە امکان داشتن زندگی نسبتا مرفە برای قشری مورد دلخواە خود فراهم کردە است. این گروە جایگاە اجتماعی و موقعیت مالیشان را در تداوم حکومت کنونی می‎بینند و  بە مدافع نظام تبدیل شدە است.

بر همە پوشیدە نیست کە اسکلت قانون اساسی نظام ولایت فقیە بر اساس تبعیض بنا نهادە شدە است. و این ناعدالتی عملا بە انواع و اشکال مختلف بە صورت بسیار گستردەای در تمام شئونات اداری، شغلی، سیاسی و فرهنگی فعالانە و بدون پروا از محکومیتهای جوامع حقوق بشری بین المللی بکار گرفتە میشود.

وقتی در میدان کار متقاضی شغلی بە خاطر تعلقات ملی، مذهبی یا جنسی بە کار مورد نظر گماردە نمیشود و حق او بە کسی دادە میشود کە در واقعە شایستگی آن فرصت شغلی را ندارد، از رایج ترین تبعیضات است کە روزانە در سطوح ادارات دولتی و تا حدودی خصوصی فعالانە و بدون پردەپوشی اعمال میشود. در این حالت قشری دیگری از جامعە در موقعیت برتر و صاحب امتیازهای میشوند کە حفظ انها بە تداوم حیات حاکمیت کنونی بستگی پیدا کردە است.

منع شهروندان از تصمیم گیری سیاسی و فرهنگی در سطح محلی و کشوری و اعمال محدودیت در سیستم تحصیلی، جلوگیری از کاربرد زبان مادری، محرومیت اقلیتهای مذهبی از بە اجراء درآوردن واجبات آیینی خود و حتی در مراحلی بازداشت آنها، از  مجموعە تبعیضات گستردەای بە شمار میآیند کە حکومت اسلامی بین شهروندان رایج کردە است و بە منفعت خود آمرانە و هدفمندانە آنها را مدیریت میکند.

حال اگر سازوکارهای تبعیض گستردە و نهادینە شدە در قانون اساسی کشور را در کنار دستگاه سرکوب دولتی قرار دهیم راههای زیادی برای ادامە زندگی شرافتمدانە با حفظ ارزشهای ملی و مذهبی برای اکثر شهروندان ایرانی باقی نمی ماند. سادەترین راە چارەای کە قشر جوانتر جامعە بە آن می‎نگرد ترک زبان مادری، تبعید خود خواندە بە شهرهای مرکزی و پنهان کردن ارزشهای ملی و آیینی خود است کە این جوانان بە اجبار یا از روی ناخودآگاهی برای پیدا کردن جایگاهی در جامعە پیش میگیرند. طبق نظر بسیاری از پژوهشگران این الترناتیو در کنار زیان دراز مدت آن ” آسیمیله “، میتواند بروز پدیدەهای چون دوگانگی شخصیتی و عدم اعتماد بە خود و در مواردی افسردگی بە دنبال داشتە باشد.

راە دیگری کە جوانان در پی نجات آیندە خود در پیش میگیرند ترک کشور است، آنان بە منظور استفادە از استعدادهای خود و دست یابی بە افقی باز و آزاد رو بە جامعە دمکراتیک غرب میکنند.

اما عدە کثیری از ایرانیان توانائی گریز از این نابرابریهای اجتماعی را دارا نیستند. این قشر بە منظور مقابلە با سیاست ” اسیمیلاسیون ” نظام ولایت فقیە اقدام بە پایین آوردن سطح انتظارات خود از جامعە و از تمام حق و حقوق انسانی و اجتماعی خود چشم پوشی و تسلیم حاشیە نشینی میشود. این شهروندان معمولا در روستاها یا در حاشیە شهرها بە سر میبرند. در جامعە طبقاتی و مملو از قوانین تبعیض ایران کە دست کمی از نظام آپارتاید افریقای جنوبی(١٩٤٨-١٩٩١) ندارد، این قشر جامعە از تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باز میمانند، امری کە در نهایت نظام ناعادل اسلامی برندە آن خواهد شد.

شیوە برخورد و راهکارهای کە بە منظور مقابلە با سیاست تبعیض آمیز نظام اسلامی کە در بالا مختصرا شرح دادە شد همگی هدف استراتژیک نظام را کە همگون سازی جامعە بر اساس اصول یک زبان و یک مذهب و یک ملت تامین میکند. تنها راە باقیماندە کە بتواند قواعد بازی را بە منافع مردم عوض کند مبارزە مسالمت آمیز و اتحاد تمام نیروهای مخالف در داخل و خارج کشور است. اتحاد و همبستگی میتواند در مقابل ماشین سرکوب نظام مقاومت بهتری از خود نشان دهد و قادر بە پیوند حلقەهای مبارزات پراکندە سراسری بشود و نهایتا منجر بە رهائی مردم ایران از زیر سلطە نظام ایدولوژیک ولایت فقیه بشود.

بە امید رفاه و رفع تبعیض در ایران.

احمد مرادی، اسلو

14.07.2022

[wpforms id=”4110″]