یارسانمدیا
07 ژوئيه 2024
نویسندە: منوچهر عزیزی
اعتماد یکی از اساسیترین مفاهیم در تعاملات انسانی و جوامع بشری است. این مفهوم با اخلاق به عنوان یکی از پایههای اصلی روابط اجتماعی پیوند عمیقی دارد. اعتماد، نهادها و مؤسسات را به هم پیوند میدهد و همکاری و حمایت متقابل را تقویت میکند. با این حال، اعتماد بمانند یک شمشیر دو لبه است کە میتواند به ارتباطات عمیق و معنادار منجر شود، همزمان میتواند افراد و گروهها را نیز در معرض بهرهبرداری و
سوءاستفاده قرار دهد.
این مفهوم از یک سو برای همه در زندگی روزمره کاملا آشکار و ملموس است، اما زندگی ما پر از موقعیتهایی است که اعتماد نقش اساسی در تصمیمگیریها و انتخابهای ما دارد. هر کاری انجام میدهیم یا از هر وسیلهای استفاده میکنیم، با تصمیماتی همراه میشود که بهطور مشخص به اعتماد وابسته هستند. از سوی دیگر، اعتماد یک مفهوم کاملا انتزاعی است.
براساس یک تعریف کلاسیک، اعتماد حالتی روانشناختی است که در آن فرد تصمیم میگیرد خود را در برابر دیگری آسیبپذیر کند، با علم به اینکه هیچ تضمینی وجود ندارد که دیگری مطابق با اعتماد عمل کند. اعتماد معمولاً به میزان انتظارات مثبتی که فرد یا افراد از نیات و اعمال دیگری دارد، مرتبط است. وقتی اعتماد وجود دارد، فرد جرأت میکند خود را در برابر دیگری آسیبپذیر کند، با این توقع که دیگری به منافع او توجه خواهد کرد. با این حال، امنیت کامل هرگز با اعتماد به دست نمیآید و در نتیجه اعتماد همیشه با خطراتی همراه است (Luhmann, N. 1982; Rousseau, D.M. & Sitkin, S.B. 1998).
اعتماد یک انتخاب و تصمیمی استراتژیک است که نیازمند ارزیابی دقیق شرایط وعوامل متعدد است. مطالعات نشان میدهند که سوءاستفاده یا خیانت به اعتماد میتواند به استرس روانی قابل توجه، کاهش رضایت شغلی و افزایش ترک شغل یا گروە (فرقی نمی کند کە این شغل، یک حرفە سیاسی یا همکارهای شغلی یا در یک حزب یا سازمان سیاسی یا مدنی باشد) منجر شود. این موضوع تعادل بین اعتماد و آسیبپذیری را برجسته میکند و نشان میدهد که چگونه سوءاستفاده از اعتماد میتواند پیامدهای عمیق شخصی و حرفهای داشته باشد. در مقیاس بزرگتری، سوءاستفاده از اعتماد توسط نهادها میتواند تأثیرات ویرانگری بر کل جامعه داشته باشد. در سطح اجتماعی، تضعیف اعتماد به نهادها میتواند به تفرقە و بیثباتی اجتماعی منجر شود. زمانی که شهروندان اعتماد خود را به سیستمهایی که برای حفاظت و خدمت به آنها طراحی شدهاند از دست میدهند، قراردادهای اجتماعی ضعیف شده و منجر به افزایش بدبینی و کاهش مشارکت مدنی میشود.
رابرت پاتنم (Robert Putnam)، جامعهشناس آمریکایی، در کتاب دموکراسی و سنتهای مدنی استدلال میکند که سرمایه اجتماعی شامل شبکهها، هنجارها و اعتماد اجتماعی است که هماهنگی و همکاری برای منافع متقابل را تسهیل میکند. پاتنم معتقد است که موفقیت یک سیستم دموکراتیک به ایجاد اعتماد متقابل بین شهروندان و دولت بستگی دارد. بیاعتمادی در جوامع شرقی و سیستمهای توتالیتر یک پدیده چندوجهی است که تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله کنترل حکومتی، ضعف سرمایه اجتماعی، عدم شفافیت و تاریخچههای فرهنگی و تاریخی قرار دارد (Putnam, R. D., 1993).
بعد از ۴۵ سال حکومت جمهوری اسلامی، فاصله اعتماد بین شهروندان و رژیم به اوج خود رسیده است، بهطوری که مردم اعتماد خود به نظام ولایت فقیه را از نظر ساختاری، مدیریتی و ارزشی از دست دادهاند. بی اعتمادی بە حدی تنزل کردە، مردم “تیم ملی فوتبال” را نمایندە جمهوری اسلامی میدانند و با شکست این تیم، جشن میگیرند. در مقابل، رژیم مردم را بهعنوان مخالف و دشمن نظام میبیند و آنها را تحت تعقیب قرار میدهد.
هانا آرنت، فیلسوف سیاسی برجسته آلمانی-آمریکایی، معتقد است که بیاعتمادی در جوامع توتالیتر نتیجه مستقیم سیاستهای این رژیمها برای کنترل جامعه و نابودی پیوندهای اجتماعی است. رژیمهای تمامیتخواە از طریق اتمیزهسازی، ایجاد ترس و بیاعتمادی و حذف حوزه عمومی، سعی میکنند تا افراد را منزوی و به دولت وابسته کنند Arendt, H., 1951; 1967)).
نیکلاس لومان، یکی از نظریهپردازان بزرگ جامعهشناسی، نظریه سیستمها را مطرح میکند که بر اساس آن، جامعه به عنوان یک سیستم پیچیده از زیرسیستمهای مختلف بوجود آمدە است. لومان معتقد است که اعتماد یکی از مکانیزمهای کاهش پیچیدگی در جوامع است. در سیستمهای توتالیتر، شفافیت و ارتباطات آزاد محدود است و اطلاعات بەطور مداوم تحت کنترل و دستکاری قرار میگیرد (Luhmann, N.,1982; 1995).
در جوامع دموکراتیک، انتخابات تأثیر مستقیم بر سرنوشت مردم و حقوق شهروندی دارد و به ایجاد شهروندی دمکراتیک کمک میکند. اما اکثریت مردم در انتخابات جمهوری اسلامی ایران شرکت نمیکنند. این ناشی از نهادینه شدن بیاعتمادی و ناامیدی از امکان اصلاحات و تغییرات در جمهوری اسلامی است. اما سقوط هر نظام توتالیتری بدون پیشزمینههای ساختاری، فرهنگی، تاریخی و خودآگاهی سیاسی و اجتماعی، نمیتواند به ایجاد دمکراسی و اعتماد در جامعه منجر شود.
فرانسس فوکویاما، نظریهپرداز سیاسی و اقتصادی، به اهمیت اعتماد به عنوان سرمایه اجتماعی در توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع اشاره دارد. فوکویاما معتقد است جوامعی که دارای سطح بالایی از اعتماد اجتماعی هستند، توانایی بیشتری برای توسعه اقتصادی و اجتماعی دارند. در جوامع تمامیتخواە و عقبافتاده، فقدان اعتماد منجر به کاهش همکاری و نوآوری و در نتیجه کندی توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میشود (Fukuyama, F. 1995).
آنتونی گیدنز، جامعهشناس بریتانیایی، نظریه ساختاربندی را مطرح کرده است که به رابطه متقابل بین ساختارهای اجتماعی و کنشهای فردی اشاره دارد. گیدنز معتقد است که در جوامع مدرن، اعتماد به سیستمها و نهادهای انتزاعی (مانند دولت، بانکها و سازمانهای بینالمللی) جایگزین اعتماد به روابط شخصی شده است.
در جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام تمامیتخواه به دلیل عدم شفافیت و پاسخگویی به مردم و نهادهای مربوطه، بیاعتمادی تقویت میشود و در رفتار و عادات فردی و نهادها شکل میگیرد. عوامل فرهنگی و تاریخی نیز نقش مهمی در بیاعتمادی در جامعه ایفا میکنند. سیاستهای استعماری، جنگ و درگیریهای داخلی و خارجی و عدم وجود ثبات سیاسی و امنیتی در بسیاری از این جوامع، منجر به تخریب زیرساختهای اجتماعی و ایجاد بیاعتمادی عمیق میان شهروندان، گروهها و دولت میشوند. علاوه براین، فرهنگهای سنتی که معمولاً بر پایه سلسلهمراتب سختگیرانه، سنتهای دینی و تقدسگرایی و نظامهای پدرسالاری استوار هستند، میتوانند به تداوم بیاعتمادی در جامعه کمک کنند.
پیر بوردیو (Pierre Bourdieu)جامعهشناس فرانسوی، یکی از مفاهیم کلیدیاش را عادتواره (Habitus) مینامد که به مجموعهای از عادات، باورها و رفتارهایی اشاره دارد که فرد در طول زندگی از طریق آموزش و تعامل با محیط اجتماعی کسب میکند. بوردیو معتقد است که عادتواره به شکلدهی به رفتارها و نگرشهای افراد کمک میکند. در جوامعی که بیاعتمادی غالب است، این عادتواره به گونهای شکل میگیرد که افراد تمایل به بیاعتمادی و رفتارهای محافظهکارانه دارند. این عادات و نگرشها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و تقویت میگردد (Bourdieu, P. 1977).
عوامل متعددی از جمله مسائل فرهنگی، اقتصادی، نظام آموزشی، ساختار خانواده، سیاستهای حکومتی، دخالت و تأثیر دین و مذهب در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای کلان و خرد، عدم شفافیت، نبود رسانههای مستقل و آزاد و نبود فضای گفتوگوی باز و مشارکتی بر کاهش اعتماد یا بیاعتمادی در جامعه تأثیرگذار هستند.
در جوامعی که شفافیت، امنیت و آزادی رسانهها در پایینترین سطح خود قرار دارد، فساد اداری، سیاسی و اقتصادی آشکار است و در دل این جوامع، نظامهای تمامیتخواه که مبتنی بر کنترل و ترس بنا شدهاند، قدرت را در دست دارند. در این جوامع نه تنها شهروندان، بلکه اعتماد بین ارگانهای درون این حکمرانیها به حدی ضعیف است که سوءاستفاده و پنهانکاری به یک اصل امنیتی و استراتژیک تبدیل شده است. این روند بیاعتمادی در میان مردمان ایران هم نهادینه و هم تبدیل به فرهنگ شده است.
جامعه ایرانیان خارج از این مسئله مستثنی نیست. بدبینی و بیباوری میان نهادها و گروههای سیاسی و اجتماعی ایرانیان خارج از کشور کاملا اعیان است، بەطوری کە قبل از هر گونه همکاری، افراد و گروهها به دنبال کشف ضعفهای همدیگر و کنترل همدیگر هستند، به جای اینکه به دنبال یافتن نقاط مشترک و مثبت باشند.
بدبینی و بیاعتمادی نه تنها به روابط و همکاری بین گروهها، احزاب و سازمانهای سیاسی محدود نمیشود، بلکه بین اعضا و ارگانهای احزاب و سازمانهای ایرانی به گمان و بیباوری تبدیل شده است.
به گفته مایر و همکارانش، اعتماد در تیمها/گروەها به سه عامل بستگی دارد: قابلیت اعتماد، نیت خوب و شفافیت. بدون این عوامل، همکاری و هماهنگی به شدت کاهش مییابد (Mayer, R. C., Davis, J. H., & Schoorman, F. D, 1995).
تصور کنید در یک حزب، سازمان یا جمعیت، عضوی یا اعضایی از این گروەها تصمیم میگیرند که یک توافق مهم را از بقیه اعضا پنهان کنند. این توافق شامل تغییراتی در استراتژی است که به طور مستقیم بر نقشها و وظایف سایر اعضا تأثیر میگذارد. وقتی بقیه اعضا متوجه میشوند که اطلاعات مهمی از آنها پنهان شده است، اعتماد به یاران و همرزمان خود را از دست میدهند. این بیاعتمادی میتواند به کاهش همکاری و انگیزه منجر شود. همزمان، نبود شفافیت و اطلاعرسانی مناسب میتواند باعث سردرگمی و اشتباهات متعدد در انجام وظایف شود. اعضای سازمان یا کارگروه ممکن است تلاشهای خود را بر اساس اطلاعات ناقص یا نادرست برنامهریزی کنند، که این امر منجر به کاهش موفقیت برنامهها میشود. مطالعات نشان میدهد که وقتی حقیقت فاش میشود، تنشها و درگیریهای جدی به وجود میآید. اعضایی که احساس میکنند از اعتماد آنها سوءاستفاده شده یا به آنها خیانت شده است، ممکن است واکنش نشان دهند و این امر به تضعیف روابط داخلی منجر میشود و میتواند تبعات بسیار منفی برای این حزب، سازمان یا گروە در ابعاد گستردهتری در جامعه و در میان هواداران و مخاطبانش به بار آورد. پنهان کردن توافقات میتواند اعتبار گروه یا رهبری آن را زیر سوال ببرد. براساس تجربیات و تحقیقات بهعمل آمده در محیطهای کاری، اعتبار به سختی به دست میآید و به راحتی از دست میرود. از دست دادن اعتبار میتواند تأثیرات بلندمدتی برعملکرد و موفقیت هر گروهی داشته باشد.
برای تقویت اعتماد در جامعە، مبارزه با فساد، شفافیت، آزادی رسانە، توسعه عدالت اجتماعی، تقویت نهادهای مدنی و اجتماعی، دمکراتیزە کردن و ترویج فرهنگ اعتماد بسیار ضروری است. به طور کلی، اعتماد یک عنصر اساسی در شکلگیری شهروندی دموکراتیک است. بدون اعتماد، مشارکت فعال و موثر در فرآیندهای دموکراتیک دشوار خواهد بود، و نهادهای دموکراتیک ممکن است مشروعیت و کارایی خود را از دست بدهند. بنابراین تقویت اعتماد از طریق شفافیت، آموزش، تعامل اجتماعی و پاسخگویی میتواند به پایداری و تقویت دموکراسی و کار گروهی کمک کند.
منابع:
Arendt, Hannah. (1951). The Origins of Totalitarianism. Harcourt, Brace & Co.
Bourdieu, P. (1977). Outline of a Theory of Practice. Cambridge University Press.
Dirks, K. T., & Ferrin, D. L. (2001). The role of trust in organizational settings. Organization Science.
Fukuyama, F. (1995). Trust: The Social Virtues and The Creation of Prosperity. Free Press.
Giddens, A. (1984). The Constitution of Society: Outline of the Theory of Structuration. University of California Press.
Luhmann, Niklas (1982). Trust and Power. John Wiley & Sons.
Luhmann, Niklas (1995). Social Systems. Stanford University Press.
Mayer, R. C., Davis, J. H., & Schoorman, F. D. (1995). An integrative model of organizational trust. Academy of Management Review.
Putnam, R. D. (1993). Making Democracy Work: Civic Traditions in Modern Italy. Princeton University Press.
Putnam, R. D. (2000). Bowling Alone: The Collapse and Revival of American Community. Simon & Schuster.
Rousseau, D. M., Sitkin, S. B., Burt, R. S., & Camerer, C. (1998). Not so different after all: A cross-discipline view of trust. Academy of Management Review