Breaking News
Home / اکبر دهقانی ناژوانی / با گرایش‌های جنبشی و شورشی خود جلوی یک جنگ احتمالی در ایران و منطقه را بگیریم

با گرایش‌های جنبشی و شورشی خود جلوی یک جنگ احتمالی در ایران و منطقه را بگیریم

یارسانمدیا
٠٤/٠٨/٢٠٢٤

نویسندە: اکبر دهقانی ناژوانی

Akbar Dehghany Najvany

گرایشهای جنبشی و گرایشهای شورشی پایه‌ها و زیر بنای شورشها و جنبشهای اجتماعی هستند اگر در اجتماع و محیط زیست درست و بجا بکار گرفته شوند.

گرایشهای شورشی

اگر مردم در اندازه‌های مختلف بی سواد، کم عقل، متوهم، بی عاطفه، منزوی، خرافاتی، بیش از حد فقیر و خشن باشند در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کم می‌آورند، یعنی خرابی و مشکلات در این جامعه همه جانبه زیاد است و افراد نمی‌دانند در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کجاها عقلی و کجاها احساسی و کجاها در اندازه‌های مختلف از هر دو استفاده کنند. به همین نسبت ذهن و روح مردم منزوی، متوهم، خشن، باری به هر جهت، انحصارگرا، کم عقل و گرفتار احساسکور و این احساسکور مطلقگرا بر ذهن و روح و جسم این مردم خدایی حکومت می‌کند که می‌تواند احساسکور مذهبی، یا ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی و یا ترکیبی از اینها باشد که خیلی کهنه، عقبگرا، انحصارگرا، ضد عقل سلیم و احساس سالم، ضد علم و مخرب می‌باشند. در این حالت مردم گرایشهای شورشی زیاد دارند و گرایش جنبشی آنها خیلی ضعیف است، در نتیجه گرایشهای شورشی بر گرایشهای جنبشی در ذهن و روح مردم غلبه و مردم نسبت به خودشان شورشی و فردی و جمعی با هم دشمنی ودعوا دارند. افراد کم کم در اندازه‌های مختلف بیمار ذهنی، روحی و جسمی می‌گیرند.

مردم در چنین حالتهایی به جای اینکه دشمن اصلی خودشان را بشناسند، ‌مثلا جمهوری اسلامی و با او در بیفتند با خود دشمنی دارند و با دیدن همنوع خود این دشمنی‌ها را تشدید که فلان فلان شده این تو بودی که مرا به این روز انداختی. این افراد سر کوچکترین مشکل تحمل خود و تحمل همدیگر را ندارند و با کوچکترین پیش زمینه خراب ذهنی و روحی سر هیچ و پوچ به جان هم می‌افتند، مثلا برای یک قرص نان و مقداری آب. یا اگر هم به خاطر روحیات خراب و با گرایشهای شورشی که دارند اگر هم بر رژیم دیکتاتور حاکم که مسبب تمام این بدبختی‌ها است شورش برند از روی خشم، نادانی و گرایشهای شورشی کور بدون هیچ ملاحظه‌ای همه چیز را نابود می‌کنند. در چنین شورشهای کور این احتمال وجود دارد که رژیم حاکم و اربابانش پیش دستی کرده و مردم جان به لب رسیده با گرایشهای شورشی کور را با کمک عوامل نفوزی داخلی و خارجی به بهانه‌های مذهبی، قومی، ناسیونالیستی و کمونیستی افراطی به جان هم بیندازند و یا مردم شورشی را از روی بی آبی و بی نانی به جان هم بیندازند و جنگ داخلی و یا جنگ منطقه‌ای را کلید بزنند. اگر هم این مردم شورشی با گرایشهای شورشی کور رژیم حاکم را سرنگون و حکومت دست مردم بیفتد مردم بیش از حد شورشی، ‌ نا متحد، بی سواد، بی عقل، خشن و یاد نگرفته‌اند که بعد از سرنگونی چه باید بکنند؟ در این حالت بعد از سرنگونی رژیم توسط مردم شورشی اربابان خارجی یک دیکتاتور دیگر با کت و شلوار و کروات را سر کار می‌آورند. چرا؟ چون این مردم ناراضی بی سواد، بی عقل و جان به لب رسیده در رابطه با هم از همدیگر چیزهای به درد بخور یاد نگرفته و نتوانسته‌اند از عقل و احساس خودشان درست استفاده بکنند و به همین نسبت گرایشهای جنبشی نسبت به همدیگر پیدا نکرده‌اند تا این گرایشهای جنبشی گرایشهای شورشی مردم را کنترل و در ذهن و روح مردم توازنی بین گرایش شورشی و جنبشی بوجود آید، یعنی توازنی بین عقل و احساس در ذهن و روح مردم وجود ندارد تا مردم این دو را درست و بجا بکار برند و مردم فرقی بین خوب و بد را نمی‌دانند و در هر شرایط بین بد و بدتر انتخاب می‌کنند، پس بنابراین مردم شورشی نه فقط با گرایش شورشی کور با رژیم منفور حاکم برخورد می‌کنند، بلکه با خودشان هم شورشی کور برخورد می‌کنند و خیلی راحت هر رژیم دیکتاتور با اربابانش مردم شورشی افراطی را به جان هم می‌اندازند، مثل بهار عربی در کشورهای مختلف عربی. این وضعیتها در خود ایران به کرات تکرار شده، بخصوص از انقلاب مشروطه به بعد هر چند سالی با این تضادهای مذهبی، قومی و ناسیونالیستی همراه بوده‌ایم. با شورشهای کور، جنگ داخلی، کودتا، انقلاب‌های کور، بخصوص انقلاب ۵۷ مخرب سر و کار داشته‌ایم.

گرایشهای شورشی و گرایشهای جنبشی کی با هم آشتی می‌کنند

گرایشهای جنبشی و گرایشهای شورشی زمانی بر ذهن و روح ما حاکم و جهان‌بینی ما را درست می‌سازند که در برخورد با واقعیات فردی و اجتماعی و واقعیات محیط زیست ما بجا و به موقع از عقل و احساس خودمان درست و بجا استفاده کرده باشیم، یعنی در جایی که باید عقل خودمان را بکار بندیم اشتباهی احساسی بر خورد نکنیم و برعکس در جایی که باید از احساس خودمان در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست استفاده کنیم اشتباهی از عقل خود استفاده نکنیم. در مواقعی هم که لازم است از هر دو به جا، به موقع و به اندازه استفاده کنیم در بکارگیری این دو افراط و تفریط به خرج ندهیم. در چنین حالت‌هایی ما از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی با واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگی داریم. ما و این محیط‌ها روی رشد همدیگر تاثیرات درست متقابل می‌‌گذاریم، در نتیجه این محیط‌ها سالم و ما هم در رابطه با این محیط‌ها شناختها و تجارب درست عقلی و احساسی داریم و می‌توانیم ذهن، روح و جسم خودمان را درست تنظیم کنیم. به عبارت دیگر عقل و احساس در تنظیم ذهن، روح و جسم ما مشترکا نقش بازی می‌کنند. در جایی در برخود با واقعیات عقل حرف اول را میزند و در جایی دیگر احساس حرف اول و در جاهایی هم این دو با مشورت هم به تعادل نسبی می‌رسند. عقل و احساس که با هم در ذهن و روح ما به تعادل نسبی می‌رسند و با هم آشتی می‌کنند ذهن و روح ما کمتر بالا و پایین پیدا می‌کنند و گرایشهای شورشی با گرایشهای جنبشی در ذهن و روح ما با هم تعادل نسبی و دنیای ذهنی و روحی ما را درست می‌سازند. ما این سالم سازی را به عینه در اجتماع، محیط زیست، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، علوم طبیعی و اجتماعی، حقوق و قانون خواهیم دید اگر از عقل و احساس درست و بجا استفاده کرده باشیم.

در این حالت‌ها که تعادلی بین گرایشهای جنبشی و شورشی وجود دارد ما بطور نسبی دارای منطق، عقل سلیم، احساس سالم، بجا و به موقع انعطاف پذیر، جدی، راسخ، راستگو، متعامل، خودآگاه، گوش به زنگ، روشن، باسواد، کارکشته، عملگرا، مردمگرا، انسان دوست. گرایشهای شورشی خودمان را حساب شده بر علیه دشمن قسم خورده، یعنی جمهوری اسلامی آتش به اختیار و نوکرانش بکار می‌بندیم. این یعنی گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک زرتشت بزرگ.

گرایشهای شورشی و گرایشهای جنبشی مردم ایران

خوشبختانه پس از ۴۵ سال مبارزه به حق مردم ایران بر علیه نکبت رژیم آخوندی خودآگاهی، همدلی و مقاومت مردم بالا رفته است. تجارب و شناختهای تلخ که از زمان شاه و بخصوص زمان رژیم آخوندی مدام ذهن و روح ما را مثل خوره می‌خورده و می‌خورند به ما می‌گویند که عزیز جون اولا بی عقلی، بی احساسی و از همه بدتر بیش از حد مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی بودن درست نیست. دوما آخوند عقب افتاده شیاد عامل تمام این بدبختی‌های چند قرنه و چند دهه، بخصوص این ۴۵ سال بعد از انقلاب می‌باشدند. آنها دشمن انسانیت، دشمن عقل سلیم و احساس سالم و دشمن علم و ایرانی بودن هستند. سوما عزیز جون شما مردم ایران خودتان از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی خراب شده‌اید. باید با کمک همدیگر خودتان را اصلاح کنید. نجات دهنده‌ای به غیر از خودتان وجود ندارد. سعی کنید با احتیاط کامل دو نفره و چند نفره بر سر هر موضوعی که برایتان مطرح است با هم همفکری کنید و با کمک همدیگر از این بن بست بیرون بیایید.

بالاخره کم کم مردم غر و لوند شناختها و تجارب تلخ را شنیدند

چهارماً ما تجارب و شناختهای تلخ میلیونی که از زمان شاه و بخصوص از زمان رژیم آخوندیسم ذهن و روح شما را می‌خوریم با تمام تلخ بودنمان خیلی کمک می‌کنیم که از این بن بست چند سده، چند دهه و بخصوص بعد از انقلاب ۵۷ خودتان را بیرون بکشید. هر چه باشد ما شناختها و تجارب تلخ در ذهن و روح شما هستیم و ذهن و روح شما مردم ایران را می‌خوردیم.

مردم‌ می‌گویند چرا تا این حد ذهن و روح و جسم ما را مثل خوره می‌خورید؟

ما شناختها و تجارب تلخ به شما بارها گفته‌ایم که چندین قرن و چندین دهه، بخصوص در زمان آخوندیسم کذاب شما مردم عقل و احساستان را در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست اشتباه بکار برده‌اید. شما این محیط‌ها را خراب و این محیط‌ها هم شما را خراب و ما تجارب و شناختها را هم خراب کرده‌اید. ما که خراب شده‌ایم ذهن، روح و جسم شما را مثل خوره می‌خوریم. اما خیلی خوب شد که بالاخره گوشتان بده کار شد و به حرفهای ما گوش کردید. ما با هم باید این خرابی‌ها را بر طرف کنیم. هر موقع که می‌خواهید کاری بکنید آن را با ما شناختها و تجارب تلخ خودتان مقایسه کنید. اگر مثل ما خراب و اشتباه است آن را انجام ندهید و با همدیگر مشورت و سعی کنید که با کمک عقل و احساس همدیگر این اشتباهات را تکرار نکنید و کار درست تری انجام دهید. به این طریق هم واقعیات محیط اجتماعی و محیط زیست را بهتر می‌فهمید و بهتر با آنها برخورد و آنها را سالم سازی می‌کنید و هم ما تجارب و شناختهای تلخ و مخرب را اصلاح می‌کنید. ما که اصلاح شدیم ذهن، روح و جسم شما را درست می‌سازیم.

به امید جمهوری اسلامی و اربابان شرق و غرب ننشینید. ۴۵ سال شما را چاپیده‌اند و همه جا را ویران کرده‌اند. اما اگر از این به بعد درست برخورد کردید نه فقط ما تجارب و شناختهای تلخ را اصلاح می‌کنید، بلکه گرایشهای جنبشی و شورشی در ذهن و روح شما تحت کنترل عقل سلیم و احساس سالم قرار گرفته و همه ما سالم می‌شویم.

به ناگاه جرقه در ذهن و روح مردم زده شد. (اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تموم ماجرا) و کم کم مردم شروع کردند که با این تجارب و شناختهای تلخ در ذهن و روح خودشان آشتی کنند و افراد با احتیاط همدیگر را دو نفره، چند نفره پیدا کردند و با مشورت با هم در برخورد با واقعیات درست تر عمل کردند و بیشتر با خودشان و با اجتماع و محیط زیست آشتی کردند. همچنین این روشنگری و خودآگاهی جمعی به یاری این شناختها و تجارب تلخ چند دهه، مردم را بر آن داشتند که دشمن اصلی آخوندی را بیشتر شناخته وبا گرایش شورشی خود بر علیه رژیم منفور آخوندی مبارزه کنند و متقابلا گرایشهای جنبشی خودشان را در حق همدیگر را تقویت کردند، یعنی مردم با تمام محرومیتها، محدودیت‌ها، با تمام بگیر و ببندها، زندان، شکنجه و اعدامها و فشارهای مضاعف بی آبی، بی نانی، بی کاری، بی پولی و فشار معیشتی که رژیم منفور آخوندی به آنها تحمیل می‌کرد، با تمام اینها مردم خودآگاهی جمعی، اتحاد، نوگرایی، علمگرایی، انعطاف پذیری و تعامل پذیری و یک پارچگی خودشان را نسبت به هم بیشتر کردند. رژیم سعی کرد با عوامل نفوزی خود با دعواهای مذهبی، قومی، ناسیونالیستی و کمونیستی مردم را به جان هم بیندازد که تا شاید این قاعده رشدیابنده گرایشهای جنبشی به نفع مردم و گرایشهای شورشی مردم بر ضد رژیم آخوندی را به هم بریزد، ولی خوشبختانه نتوانست و مردم هر روز استوارتر و منسجم تر بر علیه رژیم لجن مذهبی قد عَلَم کردند. همه اینها حکایت از این دارد که مردم از تجارب و شناختهای تلخ این ۴۵ ساله کم کم یاد گرفته‌اند که کجاها باید از عقل و کجاها از احساس و کجاها در اندازه‌های مختلف از هر دو در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست خراب ایران استفاده کنند. دید مردم باز تر، همگرایی مردم به هم بیشتر و کار تشکیلاتی دو نفره و سه نفره و چند نفره را در هر سطحی نسبت به قبل بهتر و بیشتر انجام داده و می‌دهند. مردم می‌دانند که خودشان باید برای خودشان کاری بکنند و منتظر کسی نباشند، البته رژیم منفور با ساختن تشکلهای ساختگی در اجتماعات مردم سعی می‌کند نفوز کند و جلوی همگرایی و رشد درست مردم را بگیرد، ولی مردم ایران نشان دادند که رشد همه جانبه بالایی دارند، حتی از گروه‌ها، سازمانها و احزاب سیاسی داخلی و خارج نشین ایرانی هم جلوتر هستند.

رشد خودآگاهی مردم ایران و گرایش جنبشی مردم نسبت به همدیگر، بخصوص در جنبش انقلابی مهسا بالا رفته و گرایشهای شورشی مردم حساب شده تر بر علیه رژیم عمل می‌کنند، نمونه‌اش حجاب اختیاری دختران و زنان و حمایت گسترده جامعه از آنها. جنبش انقلابی مهسا ریشه مردمی و رشدیابنده و در مسیر درست است. این جنبش انقلابی مردمی رژیم آخوندی و اربابانش و مزدوران داخلی و خارجی آنها را رسوا و بی آبرو کرد و می‌کند. مبارزه مردم ایران با ارتجاع آخوندی و ارتجاع جهانی به شکلهای مختلف ادامه پیدا کرده و می‌کند. لازم است که مبارزات مردم گسترده تر و هماهنگ تر و با احتیاط کامل همراه با کار تشکیلاتی مردمی جلو برود.

طبل جنگ به صدا در آمده است هوشیار باشیم

الآن از طرف جمهوری اسلامی و از طرف صهیونیسم، بخصوص نتانیاهو بر طبل جنگ با مردم ایران و با مردم منطقه می‌کوبند و احتمال درگیری جنگ با ایران بیشتر شده است. رژیم آخوندی و رژیم صهیونیستی هر دو در باتلاق گیر کرده و هر دو به ظاهر دشمن و در باطن دوست برای نجات خود از این باتلاق به جنگ احتیاج دارند. قصد و هدف آنها این است که جنگی را به مردم ایران و منطقه تحمیل و چند میلیون آدم بکشند و ایران و منطقه را تجزیه و هر کشوری تکه‌ای از آن را تصاحب کند. ما مردم ایران و مردم منطقه با تظاهرات بر علیه جنگ باید نشان بدهیم که ما مخالف هر نوع جنگ در هر سطحی بوده و هستیم. ما ۴۵ سال است که به این جنایتکاران جنگ افروز غارتگر در اعتصابات، تجمعات و تظاهرات خودمان نشان داده‌ایم و باید نشان بدهیم که ما تا آخر ایستاده‌ایم و کمر خم نمی‌کنیم و خم به ابرو نمی‌آوریم. ما مردم ایران جلوی هر متجاوز داخلی، مثل جمهوری اسلامی و هر متجاوز خارجی، امثال نتانیاهو محکم می‌ایستیم تا درسی باشد برای متجاوزین و دشمنان بشریت. ما باید با خودمان جنبشی برخورد و هوای هم را داشته باشیم و با دشمنان بشریت و دشمنان مادرمان کره زمین حساب شده شورشی برخورد کنیم تا مرز سرنگونی آنها و گرفتن قدرت به دست مردم. ما باید تظاهرات، اعتصابات و تجمعات گسترده اقشار مختلف مردم جان به لب رسیده را به هم گره بزنیم و شعارهای ما در کف خیابان باید بر ضد جنگ، بر ضد بی نانی، بی آبی، بی خانمانی و ضد قحطی باشند قبل از اینکه دیر شود و جنگی به ما و به منطقه تحمیل شود. همین کار را باید مردم منطقه و مردم اسرائیل انجام بدهند.

ایرانیان خارج نشین مردمی باید صدای مردم ایران و منطقه را به گوش جهانیان برسانند. آنها در خارج تظاهرات گسترده ضد جنگ راه بیندازند و بدون پرچمهای مختلف و بدون شعارهای پراکنده از مردم ایران حمایت گسترده کنند. آنها از مردم کشورهای میزبان خود برای مشارکت در تظاهرات دعوت به عمل آورند. به این طریق جلوی یک جنگ در هر ابعادی چه در ایران و چه در منطقه گرفته خواهد شد. این شما مردم ایران و مردمان جهان بن مایه‌های هستی هستید که با همبستگی و تظاهرات خودتان جلوی تجاوز به حریم مقدس انسانی را می‌گیرید، البته هنوز جنگی شروع نشده و امیدواریم که شروع نشود، ولی علنی گفته‌اند که در راه است و خطر خیلی بالا است. همت والای شما مردم ایران و منطقه و جهان باید قد علم کند که تا جلوی جنون بعضی‌ها مثل جمهوری اسلامی و رژیم صهیونیستی، بخصوص نتانیاهو گرفته شود. شوخی شوخی دو جنگ جهانی و بالای صد میلیون کشته را به خاطر جنون چند نفر به مردم جهان تحمیل کردند. اگر همان موقع تظاهرات میلیونی بر ضدجنگ راه می‌افتاد چنین اتفاقات شومی نمی‌افتاد. وظیفه ما مردم ایران، منطقه، جهان و مردم اسرائیل است که در این راه قدمهای درست برداریم و با تظاهرات ضد جنگ جلوی هر جنگی را بگیریم. اکثر مردم اسرائیل ضد جنگ هستند و شنبه‌ها تظاهرات بر علیه جنگ و جنگ افروزان بر پا می‌کنند. مطمئن هستم که اگر ما مردم ایران، مردم منطقه وجهان تظاهرات ضد جنگ را شروع کنیم. ‌ مشت محکمی توی دهان جمهوری اسلامی و نتانیاهو و ارتجاع منطقه و جهان می‌زنیم و قدم بزرگی است برای جلوگیری از جنگ. مردم منطقه و مردم جهان هم به ما می‌پیوندند.

این تظاهرات و اعتصابات و شورشها بجا است و جواب می‌دهند چرا؟، چون در این ۴۵ سال بعد از انقلاب ۵۷ مردم توانسته‌اند که عقل و احساس خودشان را با هم آشتی بدهند و تجارب و شناختهای تلخ مردم به آنها در این اصلاح پذیری کمک کرده‌اند، یعنی مردم متحدتر، خودآگاه تر، نسبت به همدیگر تعامل پذیر تر، انعطاف پذیر تر و با کمک همدیگر در اندازه‌های مختلف رهبری و فرماندهی اعتصابات، تظاهرات و شورشها را تحت کنترل گرایشهای جنبشی و گرایشهای شورشی در ذهن و روح خودشان در آورده‌اند. از این به بعد در ذهن و روح ما عقل سلیم و احساس سالم حرف اول و آخر را در رابطه با هم و در رابطه با واقعیات اجتماعی و محیط زیست می‌زنند. این یعنی رهبری کردن همدیگر از درون ارگانیسم (ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی) و از بیرون رهبری کردن عقلی و احساسی ما در رابطه با اجتماع و محیط زیست.

این گرایشهای جنبشی و شورشی و تجارب و شناختهای ناشی از آنها برای ادامه کار تا سرنگونی رژیم آخوندی و سپس ادامه دولت موقت و ادامه بعد از آن ما را در عرصه‌های مختلف یاری می‌دهند. این یعنی روند رو به رشد رهبری مردمی و تقسیم رهبری مردمی در اندازه‌های مختلف در دل جامعه که در مسیر درست قدم بر داشته و به مرور کامل تر می‌شود. بستر رهبری مردمی که توسط مردم حاضر در صحنه فراهم شد رهبر و رهبران مردمی را می‌سازد. مردم با این بستر رهبری مردمی همدیگر را در برخورد درست با واقعیات اجتماعی و محیط زیست پیدا و یاری می‌دهند، پس بنابراین ما ایرانیان داخل کشور و خارج از کشور به تظاهرات ضد جنگ بپیوندیم.

درود بر هشیاری، شرف و انسانیت شما عزیزان. درود بر جانباختگان راه آزادی!

موفق و مؤید باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!