یارسانمدیا
پنجشنبه، 29 اوت 2024
نویسنده: امیر سلیمی
بعضی از نظام های فکری در تاریخ، از پیوستگی و ساختار منسجمی برخوردار هستند، منجملە تاریخ تفکر در غرب. تاریخ تطور و گسترش یک نظام فکری، خطوط و عناصر مشترک و اساسی خود را دنبال میکند. در تاریخ اندیشە و تفکر غربی، ما با این سنت و پیوستگی تاریخی آشناییم؛ غربیان دارای دورههایی مانند ماقبل سقراط، سقراطی، روم باستان، رنسانس، روشنگری و مدرن هستند. در این دورهها، متفکرانی همچون ارسطو، کانت و هایدگر، نظام اندیشە غرب را متحول و به سطوح بالاتری ارتقاء دادهاند. بە نظر خیلی از متفکرین تفکر مفهومی، عقلانی، منطقی و فلسفی که با دوره یونان متأخر، بهویژه با سقراط، افلاطون و ارسطو آغاز شد، تنها یکی از روشهای تفکر است، اما به هیچ وجه یگانه روش نیست. برای مثال، شخصیتهایی مانند زردتشت، کنفوسیوس، بودا، لائوتسه، مولانا، حافظ و هولدرلین، هر یک به نوعی متفکر بودند، اما فیلسوف به معنای خاص کلمه نبودند؛ یعنی تفکر آنها مبتنی بر مفاهیم و مقولات متافیزیک یونانی نبود. نام «متافیزیک» را خود ارسطو انتخاب نکرد، بلکه ویراستاران و مفسران بعدی آثار او این نام را برگزیدند. واژه یونانی “metaphysica” به معنای “آنچه پس از فیزیک میآید” است after the natural ones . به هر حال، دیدگاه و نظر متفکران در مورد این مفاهیم و دستگاههای نظری و فکری متفاوت است. راسل می نویسد کە: آن تصوراتی از زندگی و جهان که فلسفی نامیده می شود محصول دو عامل است یکی تصورات دینی و اخلاقی که ما به ارث برده ایم دیگری آن نوع تحقیقی که می توان علمی نامید . به شر ط آنکه این کلمه را به وسیع ترین معنایش به کار بریم ( تاریخ فلسفە غرب، برتراند راسل) .
این نام به این دلیل شکل گرفت که نوشتههای ارسطو درباره موضوعاتی مانند فلسفه طبیعی، مانند «فیزیک»، در مجموعه منظم آثار او قبل از مجموعهای از نوشتهها قرار داشت که به مسائل بنیادیتر و انتزاعیتری چون وجود، هستی، علت، زمان و مکان میپرداختند. از آنجا که این مباحث انتزاعی در کتابهایی که بعد از «فیزیک» آمده بود مورد بررسی قرار میگرفت، این بخش از آثار ارسطو «متافیزیک» نامیده شد. این نامگذاری معمولاً به آندرونیکوس رودسی، ویراستار قرن اول قبل از میلاد که مسئول جمعآوری و تنظیم آثار ارسطو بود، نسبت داده میشود.
در نظام فکری یاری نیز. مانند تدوام تفکر در غرب، با چنین تداومی در اندیشە روبهرو هستیم. اصل داشتن ذرە و ذات، که میتوان آن را مترادف با دانایی دانست، هسته اصلی روند و فرایند تفکر و اندیشە بوده است. بنا بر گفته/ مرمو شاە خوشین:
بابا فقی بیا ما و تو از هم نرنجیم
میزان باوریم میردان بسنجیم
هرکام وزنش سنگینتر، صاحب گنجیم
در این نوشته تلاش میشود که تداوم تفکر در کلامهای بابا خوشین و دوره سیدە شیانی ( این دورە نیست، بلکە در حقیقت منظور زمان /دورە سلطان صحاک/سهاک است) در کلامهای نوروز سورانی مورد بازیابی و بررسی قرار گیرد. پیامهای این کلامها در هر دوره دارای هستهای مشترک هستند که بر اصول اساسی ذرە و ذات و دانایی استوارند.
دورە شاە خوشین
شاه خوشین در کلامی به بازگویی گذشته و تاریخ خود میپردازد. او از قدرت، دانایی و مبارزاتش سخن میگوید. شاە خوشین مرمو:
چهار برادر بودیم با پدری پیر
چهار کماندار با یک ترکش و تیر
در آسمانها ملِک بودیم و در مجلسها میر
در کوهان پلنگ بودیم و در بیشهها شیر
از دست بیدولتان گذر کن
وطن را از کوی دولتمندان بگیر
غافل نباشید از مرغ شبگیر
یاران به تکبیر و آواز بدرانید
این کلام تصویری از قدرت، اتحاد، و مبارزه در برابر سختیها و دشمنان را به تصویر میکشد و مفاهیم مختلفی را با زبان استعاره بیان میکند. در اینجا تفسیر هر بخش از شعر را ارائه میدهم:
چهار برادر با وجود پدری پیر که شاید نمادی از تجربه و رهبری است، به مثابه چهار کماندار با یک تیر و ترکش آماده مبارزه هستند. این تصویر میتواند به اهمیت اشتراک منابع و اتحاد در برابر مشکلات اشاره کند.
“ملِک” در آسمان و “میر” در مجالس، نشاندهنده این است که این افراد نه تنها در بعد فیزیکی، بلکه در عرصههای معنوی و اجتماعی نیز قدرت و نفوذ دارند.
کوهان پلنگ و بیشه شیر، نمادهایی از قدرت و شجاعت بینظیر هستند که نشان میدهد این افراد در هر شرایطی از جنگ و مبارزه آماده و توانمند هستند.
این بخش به مفهوم اجتناب از کسانی که فاقد قدرت و ثروت هستند (بیدولتان) و به دنبال گرفتن وطن از کسانی که در قدرت هستند (دولتمندان) اشاره دارد. این پیام ممکن است به اهمیت مبارزه برای استقلال و به دست آوردن وطن اشاره داشته باشد.
در قسمت آخر به هوشیاری و آمادگی برای مبارزه در برابر دشمنان در هر زمان، حتی شب، تأکید دارد. مرغ شبگیر نمادی از هوشیاری و توجه به خطرات مخفی است. تکبیر و آواز به معنای شور و اشتیاق برای مبارزه و فریاد آزادی است.
به طور کلی، این کلام از شاە خوشین به اهمیت اتحاد، شجاعت، و مبارزه برای به دست آوردن آزادی و استقلال اشاره دارد. پیام اصلی کلام این است که برای رسیدن به اهداف بزرگ، افراد باید متحد باشند، شجاعت داشته باشند و از هر فرصتی برای مبارزه با دشمنان استفاده کنند.
این کلام یک نوع پیام عرفانی و تعهدنامه معنوی را به تصویر میکشد که در قالب نمادها و استعارات بیان شده است. شاە خوشین مرمو:
این قبالە نهادیم در این تاش
بشنوان یاران خود نقاش
هرکس آورد این قبالە در پائین
بدانند آن کس خوشین باش
شاه خوشین از پیمانی سخن میگوید که در دل سنگ قرار گرفته و بخشی از یک نقشه بزرگتر است. این پیمان میتواند به معنای تعهدی در یک مسیر خاص از زندگی یا همان ایجاد بارگە یاری باشد. او از یاران خود میخواهد که به این سند یا نقشه توجه کنند. “نقاش” میتواند نمادی از خالق یا همان خاونکار باشد که این طرح را ترسیم کرده است.
شاه خوشین بیان میکند که کسی که این سند را از دل کوه پایین میآورد، باید به آن وفادار بماند و آن را به مرحله عمل برساند. “پایین آوردن” به معنای عملی کردن و تحقق این عهد در زندگی روزمره است. این پیام معنوی و اخلاقی بر اهمیت وفاداری به عهد و پیمان تأکید دارد و نشان میدهد که وفاداری به این تعهدات منجر به خوشبختی و رضایت درونی میشود و فرد به درجه “خوشین” میرسد، که شاید به معنای همراه و همرزم شاه خوشین باشد.
قرنها بعد، نوروز سورانی این سخن را ادامه میدهد. او می گوید/مرمو:
یاران جهانگرد
یکشو شیم او جم جوقە جهانگرد
رقمی نە طاق نزاد و نمرد
سر و مهر یار بی خواب بی خورد
کردن خلاتم و چند قارط و قورط
روشن بی چراغ برە یانە کورد
هنگام رحمت و یاران وە
وو پشت پردە پیواران وە
قد و بستە سیف شاماران وە
وو یورت کهنە هوران وە
دست ها نە جلو سوران وە
میل کرد و مینگە روزگاران وە
قبالەی قدیم تازە بی ژ نو
بروز کرد نخاک قاپی دالهو
ثبت بی نە دفتر کارخانە یاری
نیشانە یارن تمام دیاری
نوروز شی او جم جوقە جهانگرد
ویم دیم نە حضور نزاد و نمرد
گروهی از یاران جهانگرد در شبی خاص گرد هم آمدهاند و من هم بە جم آنها پیوستم. یکی از این یاران چنان نیرومند و جاودانه است که گویی نه زاده شده و نه مرده است، نمادی از جاودانگی و بیپایانی عشق به یار. سرسپردگی و عشق یاران مرا از خواب و خوراک بازداشته، و آنها با هدایایی که نماد همراهی و تقدیر است، مرا همراهی کردند.
روشنایی بارگه نو یاری بار دیگر در خانه کردها فروغ افکند. یاران، با الهام از تجربیات گذشته، موانع را پشت سر گذاشتند و به راه خود ادامه دادند. سواران اراده و خواست خود را دوباره به زمان و عصر جاری نشان دادهاند. سند کهن یاری از دل خاک قاپی دالهو به ظهور رسید و بارگە یاری در دفتر روزگار ثبت شد، و صاحب دوران آغاز دوره جدید خود را اعلام کرد.
نوروز به جمع یاران بازگشت، و من خود را در حضور نیروی جاودان یافتم. این کلام بر اهمیت همراهی، جاودانگی عشق و نقش یاران در گذر زمان تأکید دارد.
سیدە شیانی در دورە سلطان سهاک/صحاک
سیده شیانی پس از آنکه در آزمون خاونکاری سلطان صحاک قرار میگیرد و به نوعی خاونکاری او را نمیپذیرد، دچار سردرگمی و رنج ناشی از ناآگاهی خود میشود و درخواست ملاقات با سلطان را میکند. یارانش به او هشدار میدهند که این دیدار مجدد با سلطان ممکن است زمانبر باشد. سلطان نیز در کلامی میگوید که سالها در سرگردانی خواهید بود و این وضعیت تا زمانی ادامه دارد که من در شارەزویر دیوان یاری را برگزار کنم.
سلطان می گوید/ مرمو:
تاکە سیصد سال گردیدە وانی
تا نە شارە زویر میری دیوانی
هر یک از یاران او، داود، بنیامین، پیرموسی، رزبار و مصطفی، به او راهنمایی و ارشاد میدهند و او را برای حضور در پردیور، در زمان ایجاد بارگاه یاری، آماده میکنند.
داواد می گوید/مرمو:
…
سیدە وریزە وقت سفرن
وادە بیاوبس نە پردیورن
بنیامین می گوید/مرمو:
…
سیدە وریزە وقت آمانن
شرط و شاگردیت نە ور چمانن
پیرموسی می گوید/مرمو:
…
سیدە وریزە وقت دستورن
وقت بیاوبس نە شارەزورن
رزبار می گوید/مرمو:
…
ورنە نین و تنگ شام ها رنگبازن
نە پردیور دا جویای آوازن
مصطفی می گوید/مرمو:
…
آوازە دستگاە پر پیکانن
شام نە پردیور ذرەش وشانن
…
سیدە وریزە راە سرانجامن
شامان صایو حق پی قرض و وامن
نوروز در کلامی از ایجاد دوباره بارگه یاری در جغرافیای دالهو خبر میدهد. او اعلام میکند که زمان اعتراف و خروش یاران فرا رسیده است. دوباره دوره هوشیاری یاران فرا رسیده و ادارهکننده جهان (نظام اجتماعی، سیاسی و معرفتی) بیدار است و بر تمام امور اشراف دارد. امروز نوبت افراد معمولی است که ارزشمند، مهم و برجسته هستند. لقب “کی” یا “کیانی” ( برخی افراد کی را به نوبت ترجمه کردهاند، اما من آن را درست نمیدانم زیرا در اینجا معنی مشخصی ندارد. کیانیان، شاهان باستانی، با داشتن فر ایزدی/خاونکار قدرت را اعمال کردهاند و با از دست دادن فر ایزدی، فرد کیانی دیگر قدرتی ندارد.) نیز از سوی خاونکار به افراد شایسته اعطا میشود. دوستان، من بە شما نوید میدهم کە پادشاە در راە است. پادشاه، یا همان خاونکار، اکنون مهمان مکانی تازه و نو ( فر یا ذات را بە زیبایی سیاە چادر تشبیە کردە . پادشاهی بر مردمان کورد سهم شاە یادگار است ) است و من، نوروز، در این روز فرخنده امید خود را به شاه دالهو بستهام.
هوشیار هوشیارن
دنگ دور یار هوشیار هوشیارن
قاصد چرخچی جهان بیدارن
غافلان نخواب کی خبردارن
یە نوبە نگین پیادە سوارن
کی داران خلات خاوندکارن
وعدە ویردن وقت اقرارن
خروش یاران نە بر تا بارن
فر کوپسا سیاەدوارن
کردەمال سرپشک شاە یادگارن
دوستان مزگانی پادشام سوارن
مهمان مینگە تازە هوارن
یە نوروز واتن مال نیائیم جە نو
امیدم تونی یا شای دالهو
میتوان بهوضوح تشخیص داد که نظام تفکر و اندیشه یاری از دورههای اولیه تا دوران نوروز، هرچند از لحاظ زبانی و از رویکرد چندگفتاری به تکگفتاری تغییر کرده، اما از نظر تاریخی و دیالکتیکی همچنان تداوم و پیوستگی در نگرش و جهانبینی خود را حفظ کرده است. یاران تصویری آرمانی از زندگی اجتماعی و سیاسی در نظر داشتند، هرچند مناسبات حاکم مانع از ایجاد جامعهای میشد که در آن بتوان زندگی نیکویی داشت. با این حال، آنان در تمام دورهها در جستجوی سعادت و دانایی بودند تا به زندگی معنایی والا ببخشند.
امیر سلیمی
٢٩ اوت ٢٠٢٤
اسلو- نروژ
منابع:
دفتر نوروز سورانی، رونویسی سید فریدون كشاورز
دیوان گورە، رونویسی سید محمد حسینی