Breaking News
Home / پانل آزاد / هویت‌زدایی در میان مهاجران خارج‌ نشین؛ چالش‌های هویتی یارسانی‌ها در مهاجرت و ایران

هویت‌زدایی در میان مهاجران خارج‌ نشین؛ چالش‌های هویتی یارسانی‌ها در مهاجرت و ایران

 

 

یارسانمدیا
‏03‏ سپتامبر‏ 2024

 

نویسندە: منوچهر عزیزی

منوچهر عزیزی Manocheher Azizi

قسمت اول

هویت‌زدایی در میان مهاجران خارج ‌نشین یک پدیده‌ی پیچیده و چندوجهی است که تحت تأثیر عوامل گوناگونی نظیر فشارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار می‌گیرد. این عوامل می‌توانند هویت فرهنگی افراد را به چالش بکشند و در برخی موارد منجر به تضعیف یا حتی از دست رفتن آن شوند. این فشارها ممکن است به شکل‌های مختلفی از جمله انتظارات جامعه میزبان برای همگون سازی، نژادپرستی، تبعیض و یا حتی برخوردهای ناخودآگاه و روزمره بروز کنند.

مهاجرت به خارج از کشور یکی از پدیده‌های گسترده و پررنگ در تاریخ بشر است. این مهاجرت‌ها اغلب منجر به ایجاد جوامع موازی با جوامع میزبان در کشورهای مختلف جهان شده‌اند. مهاجران با چالش‌های متعددی روبه‌رو بوده‌اند؛ چالش‌هایی که نه تنها به مسائل معیشتی و اقتصادی محدود نمی‌شود، بلکه شامل مسائل هویتی و فرهنگی نیز می‌شود.
یکی از اصلی‌ترین این چالش‌ها، مسئله‌ی حفظ هویت فرهنگی در جامعه‌ای است که ارزش‌ها و هنجارهای متفاوتی با جامعه‌ی مبدأ دارد. مهاجران، به ویژه نسل‌های دوم و سوم در معرض فرایندی قرار می‌گیرند که می‌توان آن را «هویت‌زدایی» نامید.
هویت‌زدایی به عنوان یکی از پیامدهای احتمالی مهاجرت، می‌تواند تأثیرات عمیقی برافراد و جوامع مهاجر داشته باشد. در این فرایند، افراد به تدریج هویت فرهنگی اولیه‌ی خود را از دست داده و به فرهنگ غالب جامعه‌ میزبان نزدیکتر می‌شوند.

برای مثال، نسل اول مهاجران معمولاً به حفظ هویت فرهنگی خود پایبندتر هستند، در حالی که نسل‌های دوم و سوم، که در کشور میزبان به دنیا آمده و بزرگ شده‌اند، ممکن است با هویتی دوگانه یا حتی چندگانه مواجه شوند. از سوی دیگر، جهانی‌شدن و رشد فناوری‌های ارتباطی فرصت‌ها و چالش‌های جدیدی را برای حفظ هویت فرهنگی فراهم کرده است.

برای درک بهتر پدیده‌ی هویت‌زدایی در میان مهاجران خارج ‌نشین، نیازمند یک چارچوب نظری هستیم که بتواند به تحلیل این پدیده از زوایای مختلف کمک کند. دو نظریه‌ی کلیدی، یعنی نظریه «همگون سازی» (Assimilation Theory) و نظریه «چندفرهنگی» (Multiculturalism)، دیدگاه‌های متفاوتی را در مورد چگونگی تطبیق مهاجران با جامعه‌ی میزبان و حفظ یا از دست دادن هویت فرهنگی آن‌ها مطرح می‌کنند.

تئوری همگون سازی/یکپارچگی (Assimilation Theory) به فرآیندی اشاره دارد که طی آن فرد مهاجر به تدریج به فرهنگ و هنجارهای غالب جامعه‌ی میزبان نزدیک شده و از فرهنگ و هویت اصلی خود فاصله می‌گیرد. در این فرآیند، اعضای جامعه‌ی مهاجر ممکن است به تدریج ارتباط خود را با جامعه‌ی مبدأ کاهش دهند و به سمت پذیرش کامل فرهنگ جامعه‌ی میزبان حرکت کنند.
نظریه‌ی همگون سازی یکی از قدیمی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین نظریه‌ها در زمینه‌ی مهاجرت و ادغام فرهنگی است. این نظریه بر این فرض استوار است که مهاجران به تدریج تحت تأثیر فرهنگ، هنجارها و ارزش‌های جامعه‌ی میزبان قرار می‌گیرند و در نهایت هویت فرهنگی اولیه‌ی خود را به نفع همگون شدن با جامعه‌ی جدید از دست می‌دهند. این فرآیند به مرور زمان و از طریق تعامل مستمر با جامعه‌ی میزبان رخ می‌دهد. طبق این نظریه، مهاجران از طریق مراحلی مشخص، از جمله پذیرش زبان، ارزش‌ها و هنجارهای جامعه‌ی میزبان و همچنین مشارکت در نهادهای اجتماعی و اقتصادی آن جامعه، به تدریج با جامعه‌ی میزبان همگون می‌شوند. در نهایت، این همگون سازی ممکن است به هویت‌زدایی منجر شود، به‌طوری‌که مهاجران نه تنها خود را بخشی از جامعه‌ی میزبان می‌دانند، بلکه ممکن است ارتباطات فرهنگی و هویتی خود با جامعه‌ی مبدأ را نیز به طور کامل یا جزئی از دست بدهند.

از سوی دیگر، این نظریه با انتقادات متعددی نیز مواجه است. منتقدان معتقدند که نظریه‌ی همگون سازی تنوع فرهنگی را نادیده می‌گیرد و بر مبنای برتری فرهنگ جامعه‌ی میزبان استوار است. این نظریه همچنین به طور کافی به پیچیدگی‌های هویت دوگانه یا چندگانه که بسیاری از مهاجران تجربه می‌کنند، نمی‌پردازد.

در مقابل نظریه‌ همگون سازی؛ نظریه‌ چندفرهنگی (Multiculturalism) قرار دارد که بر حفظ و تقویت هویت‌های فرهنگی متنوع در جامعه تأکید می‌کند. این نظریه بر این باور است که جوامع می‌توانند از وجود فرهنگ‌های مختلف درون خود بهره‌مند شوند و این تنوع فرهنگی نه تنها تهدیدی نیست، بلکه یک منبع غنی است که به پویایی و نوآوری اجتماعی کمک می‌کند.
طبق نظریه‌ی چندفرهنگی، مهاجران تشویق می‌شوند تا هویت فرهنگی خود را حفظ کرده و همزمان با فرهنگ جامعه‌ میزبان نیز تعامل داشته باشند. این رویکرد به مهاجران این امکان را می‌دهد که بدون از دست دادن هویت فرهنگی خود، به طور فعال در جامعه‌ی میزبان مشارکت کنند. در این چارچوب، هویت‌زدایی به عنوان یک تهدید جدی به رسمیت شناخته می‌شود و سیاست‌ها و برنامه‌های مختلفی برای حمایت از حفظ هویت فرهنگی مهاجران در نظر گرفته می‌شود.

در جوامع چندفرهنگی، احترام به تفاوت‌ها و تنوع فرهنگی به عنوان یک اصل اساسی مطرح است و حکومت‌ها و نهادهای اجتماعی تلاش می‌کنند تا شرایطی را فراهم کنند که همه‌ی گروه‌های فرهنگی بدون فشار برای همگون سازی بتوانند در جامعه مشارکت کنند. این نظریه به ویژه در کشورهایی نظیر کانادا و استرالیا، که سیاست‌های چندفرهنگی رسمی دارند، اهمیت زیادی دارد.

با این حال، نظریه‌ی چندفرهنگی نیز خالی از انتقاد نیست. برخی منتقدان بر این باورند که این رویکرد می‌تواند به ایجاد جوامع موازی (Parallel Societies) منجر شود، جایی که گروه‌های فرهنگی به جای تعامل با یکدیگر، در کنار هم اما به طور مجزا زندگی می‌کنند. این وضعیت ممکن است به کاهش همبستگی اجتماعی و افزایش جدایی و فاصله میان گروه‌ها منجر شود.

مهاجران ممکن است به دلیل تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی و زبانی خود با جامعه‌ی میزبان، تحت فشار قرار گیرند تا هویت فرهنگی خود را تغییر دهند یا آن را مخفی کنند. این فشارها می‌تواند به مرور زمان باعث شود که مهاجران برای پذیرفته شدن در جامعه‌ی میزبان، از هویت فرهنگی خود فاصله بگیرند و به همگون سازی با فرهنگ غالب تن دهند. این فرآیند به‌ویژه در میان جوانانی که به دنبال پذیرش و تأیید اجتماعی هستند، شدیدتر است.

یارسانی‌ها در ایران مهاجر نیستند و در خاک اجدادی خود، با تاریخ و فرهنگ منحصر به خود زندگی می‌کنند. با این حال، فشارهای همگون سازی و فشارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که حکومت و دولت‌های ایران بر یارسانی‌ها و دیگر اقلیت‌های دینی، مذهبی و اتنیکی اعمال می‌کنند، به وضوح مشهود است. یارسانی‌ها برای حفظ هویت خود ناچار می‌شوند به محرومیت‌های اجتماعی، فرهنگی و تبعیض‌های ساختاری و قانونمند تن دهند و هویت فرهنگی‌شان را پنهان کنند یا با هویتی جعلی خود را معرفی نمایند.

نسل‌های دوم و سوم مهاجران، یعنی افرادی که از والدین یارسانی در خارج از کشور متولد شده‌اند، با چالش‌های ویژه‌ای در زمینه‌ی هویت فرهنگی مواجه هستند. این نسل‌ها که در جامعه‌ی میزبان بزرگ شده و تربیت یافته‌اند، معمولاً در معرض تأثیرات فرهنگی و زبانی متفاوتی نسبت به والدین خود قرار دارند. این نسل‌ها ممکن است از یک سو تحت تأثیر فرهنگ و هویت جامعه‌ میزبان باشند و از سوی دیگر، با انتظارات و هویت فرهنگی خانواده‌های خود روبه‌رو شوند. این دوگانگی هویتی می‌تواند منجر به سردرگمی و تلاش برای یافتن تعادل بین دو فرهنگ شود. در برخی موارد، این نسل‌ها ممکن است هویت فرهنگی والدین خود را رد کنند یا آن را کمتر مهم بدانند، که این امر می‌تواند به فرآیند هویت‌زدایی منجر شود.
نظام‌های آموزشی در جوامع میزبان نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در فرآیند هویت‌زدایی دارند. مدارس و دانشگاه‌ها که اغلب با برنامه‌های درسی مبتنی بر فرهنگ و تاریخ جامعه‌ میزبان عمل می‌کنند، می‌توانند تأثیر زیادی بر شکل‌گیری هویت فرهنگی دانش‌آموزان و دانشجویان مهاجر داشته باشند. در مواردی که نظام آموزشی به تفاوت‌های فرهنگی و زبانی دانش‌آموزان مهاجر توجه نکند، این دانش‌آموزان ممکن است احساس کنند که هویت فرهنگی‌شان کمتر ارزشمند یا حتی ناپذیرفتنی است. این امر می‌تواند منجر به تلاش برای همگون سازی و دوری از هویت فرهنگی اصلی شود.

یارسانی‌ها به طور سیستماتیک و قانونی در چارچوب سیاست‌های دولت-ملت در ایران با تبعیض‌های گوناگونی مواجه هستند. نظام آموزشی، که در مدارس و دانشگاه‌ها بر پایه برنامه‌های مبتنی بر فرهنگ و تاریخ غالب در جامعه استوار است، نقش بسزایی در شکل‌گیری هویت فرهنگی فرد یارسانی ایفا می‌کند. در این نظام آموزشی، به تفاوت‌های فرهنگی و زبانی دانش‌آموزان یارسانی توجهی نمی‌شود و به طور ساختاری تلاش می‌شود تا همگون سازی صورت گیرد و آن‌ها از هویت فرهنگی اصلی خود فاصله بگیرند.

رسانه‌ها و فناوری‌های ارتباطی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در فرآیند هویت‌زدایی یا حفظ هویت، نقشی دوگانه ایفا می‌کنند.
از یک سو، رسانه‌های جامعه‌ی میزبان می‌توانند به تقویت همگون سازی فرهنگی کمک کنند. از سوی دیگر، دسترسی به رسانه‌های به زبان مادری، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به حفظ هویت فرهنگی مهاجران کمک کند. با این حال، استفاده از رسانه‌ها نیز می‌تواند پیچیده باشد.
به عنوان مثال، ممکن است نسل‌های جوان‌تر بیشتر از رسانه‌های جامعه‌ی میزبان استفاده کنند و به مرور زمان از رسانه‌هایی که به زبان مادری برنامه پخش می‌کنند، فاصله بگیرند. این امر می‌تواند به کاهش تماس با فرهنگ و هویت جامعە مبدأ منجر شود.

عوامل اقتصادی و اجتماعی نیز در هویت‌زدایی تأثیرگذار هستند. مهاجرانی که در جامعه‌ی میزبان موفق به کسب موقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی بهتری می‌شوند، ممکن است تمایل بیشتری به همگون سازی و پذیرش فرهنگ جامعه‌ی میزبان داشته باشند. در مقابل، مهاجرانی که با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی مواجه هستند، ممکن است بیشتر به هویت فرهنگی خود پایبند بمانند.

 

ادامە دارد……..