Home / دفترخانە سدی / علت عزیمت بابایادگار از پردیور در هورامان به سرانه در دالاهو چيست؟

علت عزیمت بابایادگار از پردیور در هورامان به سرانه در دالاهو چيست؟

طبق کلام بعد از اینکه سلطان صحاک برگ خودرنگی یا همان ذات سلطانی خویش را به بابایادگار بخشيد و بابایادگار را بجانشينی خود برگزید و یاران خاص آن بزرگوار این واقعه را دیدند و سپس به سلطان به پيربنيامين سرسپردە شد و بابایادگار به سلطان صحاک سرسپردە شد و بقي̷ه هفتن جملگی ب̷ه بابایادگار سرسپردە شدند(سلطان مرمو: غلامان او وقت سر پيش سپردن = آی و پير تخت حقيقت کردن). بعد از پرده کشيدن سلطان صحاک از دنيای ظاهری ، بابایادگار به عنوان جانشين ایشان از هورامان به طرف سرانه منطقه ای در دالهو کوچ کردند.
کلام دفتر پردیوری دیوان گورە در اینبارە ميفرماید:
برگ خود رنگی یادگار پوشا = غلامان دیشان شاه پنش بخشا
غلامان دی شان و معجزاتش = برگ خود رنگی بی و خلاتش = تمام کردستان دا و براتش

در سرانه معجزاتی از ایشان بجای ماند. مانند چشمه قصلان / غسلان و یا نجات ميرقمام حاکم منطق̷ه از دست عثمانی ها در زندان بغداد . اما علت حرکت بابایادگار باید یک علت بزرگ داشته باشد .
بعضی بر این باور هستند که ظلم و جور و ناسازگاری اهالی منطقه هورامان و پردیور با هفتن باعث شده که بابایادگار تن به این کوچ بدهند، همانند سلطان صحاک که ازبرزنجه شاره زور به هورامان در پردیور عزیمت نمودند. اما نه کوچ سلطان صحاک به پردیور و نه کوچ بابایارگار به سرانه ، بی علت نبوده است .
در این مقاله سعی بر آن است که علت حرکت بابایادگار به سرانه را یادآوری کنيم تا به یک نتيجه مطلوب برسيم .
فرمایش دفتر دیوان گوره در باره دوره حضرت حيدری در دالهو
هنت گروی جه خلق نوی = و راستی کفتن شون ایوی = آخر منزل شان نه دالهوی
هدف روشن است. آن خلق نور و ازلی که با راستی تمام دنبال صيد صيادی ایوب( بنيامين) افتادەاند آخرین منزل آنها دالاهوست.
طبق وعده حق، ذات باید در جایگاه ازلی خود قرار بگيرد و این وعده در بسياری از کلامها و متون یاری هویدا و پيداست. چه در دفتر دیوان گوره و چه در دفتر شيخ امير و … به روشنی به این موضوع پرداخته شده است . جایگاه ازلی ذات حق در کجا بوده است که باید حرکت بابایادگار به سرانه بخشی عظيمی از این پروژه را تکميل کند؟

با توجه به کلام و متون یاری در می یابيم که دالهو منطقه اوليه ذات و جایگاه سرّ و اسرار صاحبکرم است.
حرکت بابایادگار به این منطقه سر فصل پيدایش دوره ای نو و یکی از مهم ترین دورە های رواج دین یاری در ادوار و تاریخ یاری و یارسان رقم می خورد که طبق کلام دوره بابایادگار دوره هفتم از دورانهای یاری محسوب ميشود.

مقبره بابایادگار

در این دوره معجزات و کارهای بزرگی از بابایادگار برای یارسان به جای ميماند . معجزات و کراماتی همچون چشمه قصلان، نجات معجزە آسای ميرقمام حاکم منطقه از زندان ترکهای عثمانی در زندان بغداد که در قدیمی ترین سند تاریخی یارسان یعنی قباله بابایادگار کاملا به آن اشارە شدە است ، مقام های تنبور همچون رژیان دال̷اهو، هی گيان، خيال̷ه مس و ….، آوردن کلام های دفتر پردیوری دیوان گورە همراه خویش به دالاهو و……
هفتن دورە سلطان در هورامان پردە کشيدە بودند و در دونهای دیگری به همراه بابایادگار به دالاهو آمدە بودند، در آنسو هفتوانه به همراه شاه ابراهيم به بغداد رفته بودند.
اینکه دین یاری در پردیور توسط سلطان صحاک آشکار گردید، به فرمایش کلام پردیوری رمزبار(وست او پردیور آشکار کرد دین). چرا امروزه شاهد هستيم که حتی یک نفر هم در ميان مردم خود هورامان یارسانی نيست. علت چيست؟ صاحب نظران باید با دليل و سند پاسخگو باشند.

در کلام بالا به زیبایی و دقيقی سلطان صحاک را آشکار کنندە دین یاری معرفی ميکند و شاهد هستيم در کلام دیگری رمزبار مرمو:
ای بنا بنيا * جه ازل نيان ای بنا بنيا * دنيا بحر بی بحر هيچ نوی پيدا * دست اقرارش و بنيامين دا.
بدین مفهوم که اساس و بنيان دین یاری در ازل و قبل از خلقت جهان بنيانگذاری شدە است و ما نباید تاریخ پادشاهی یاری و آغاز و بنيانگداری را به دورە پردیور تقليل بدهيم و قبل از پردیور تا ازل را ندیدە بگيریم. یاری از ازل تا اکنون و تا زمان ظهور باقی تاریخ یاریست.

به یمن قدم بابایادگار یاری و یارسان در پردیور آغاز و در دالاهو به اجرا و به سراسر منطقه رواج پيدا کرد و امروز شاهد هستيم بعد از گذشت چندین قرن و هزاران تهاجم بيگانگان و جنگ های فراوان و … همچنان مردم این منطقه یکدست یارسانی باقی ماندەاند.
دفتر نوروز از چهلتن آسيد براکه ميفرماید:  اول پردیور راگه یاهومن = سر و آستانه سلطان شاهومن
وجود بابایادگار در این منطقه این قضيه را به اثبات ميرساند که ذات دوباره به مکان ازلی خود بر گشته است و باید منطقه برای پذیرایی ذات در دون جدید آماده شود. از این روست که ذات به منزل ازلی و اصلی خود نزدیک و نزدیکتر ميشود.

بعد از پرده کشيدن بابایادگار و جانشينی سيد خيال (فرزند سيد رشيد و اهل روستای سوله در سرانه) به جای ایشان و سپس خوبيار و سيد درویش و ميرەبگ و سيد خاموش و سيد یعقوب گوران در ادامه اتفاقات این دوره تقریبا کامل ميشود و زمان برای آغاز دوره سرانجام یاری یعنی دورە ميرحيدر حيدری ملقب به آسيد براکه آماده تر ميشود .
یاری با گردش ذات در چندین دون در سایر مناطق که گاهی همزمان بودەاند منجمله خان احمد در کرکو دورە آسيد فرضی و شيخ امير در قزوینه و آتش بگ و یا دورە شاە حياس در وردک موصل و ضرون(زنور) و …. نهایتاً ذات دوباره به مکان درّ یا همان دول دالان دالهو یعنی تویشامی بر ميگردد و از دورهای یاری که ختم دفتر ادوار دین یاری است آغاز ميشود. به فرمایش شيخ امير( گِل آوردەوە وِست اَو خاندان)
فرمایش نوروز در مورد دوره های ششم و هفتم یاری که قبل از دوره هشتم حضرت حيدری بوده است ؛

دوریش نوروز مرمو :
یـــــاران بنــيامين * پـادشام طلب کــرد بيو بنـــيامين
نقاپی ششم برج هفتمين * پرواز کرد چون باز نيشت او سرزميــن
چهار دانه گوهر بنبار سنگين * سرجــــوش جسد یاور رنگـــين
زلال بی گِرد خـــــتم خزینه * اعـــلای عـجایب قـرص بی وینـه
یاران بدانيد که پادشاه(آسی براکه) بنيامين(ميرحياث) را به حضور طلبيد. او همان سلطان(قاپی ششم) و
بابایادگار(برج هفتمين) است که اکنون مثل باز بر روی سرزمين فرود آمدە و ظهور نمودە است. بسيار زیبا کاربرد واژە  قاپی برای سلطان چون او آشکار کنندە و باز کنندە سر ّ این دین بود و برج برای بابایادگار.

در این دوره یعنی دورە یری تنی آسيد براکه ذات صاحبکرم و چهلتن ایشان در وجود هستند و پروژه نهایی سلطان تماماً در این دوره تحقق ميابد و حق از باطل و سفيدی از سياهی و باقی از فانی و راست از چپ جدا ميگردد و تمام ذوات جهان در ید قدرت حضرت حيدری ( آسی براکه گوران ) جمع ميشود و چهلتن ایشان یکی از نفيسترین و فصيح ترین کلامات دین یاری یعنی زبور حقيقت را بازگو ميکنند که همان قباله شاە خوشين است و در تاش حورین یعنی سينه پاک آسی مير حياث ( دون پير بنيامين ) ميباشد که در این دوره بعنوان یکی از چهار ملکه صاحبکرم در کنار حضرت حيدری حضور دارد.
دوره هشتم دین یاری هر چه با شکوه تر پایه گذاری ميشود و وعده ظهور باقی یا ظهور نهایی صاحبکرم به یاران داده ميشود و یارسانيان منتظر این وعده هستند که به اميد صاحبکرم به وقوع بپيوندد و جهان یکرنگ و یکسان شود و اسيران از بند ظالمان آزاد گردند و مردان حق و بيدار دلان به جایگاه اصلی خود نایل آیند .

فرمایش کلام دفتر شيخ امير در مورد ظهوری دوره حضرت حيدری آسی براکه:
قواقو مبو = تا چندی دوستان قواقو مبو
دوستان باقی سان نو مبو = شاگرد بنيامين دوستان کو مبو
خواجام ویش نه تخت یاران جم مبو = نور عشق نه روی بدان رم مبو
کمينه حاضر چه ميدان مبو = شون شون بران پيشعيان مبو
یاران و طمای دوران نون = درساخ پای تخت کوی دالهون
فرمایش آسی براکه حيدری درباره دوره بابایادگار و دیدار
حضرت حيدری با ایشان در عالم ذات ؛((کلام آسيد براکه ))
عجب بزمی دیم == نی وقت شفق عجب بزمی دیم
و ميل چند کس مگيلام مشيم = تا یاوام او پای درخت عظيم
یاوام او بازار بندرات بند = دیام دیم یارم نروم حاضرهن
ميو و راوه وینه سول صاف = ورگيلا چنيم بی لاف خلاف
رو کرد و محبت و شيرین گفتار = گاه ميل و کمين گاه راز بدکار
خلاصه تا درب و رازان کردن = هر دو دست پيوست پيچاش نگردن
دهن نه گلوی من مات مدهوش = طفلی نو ساعت مواتش خاموش
ایسا هم و ميل بنيامين جم = نو ميل نو محبت ميلش نبو کم

فرمایش دفتر درویش اجاغ به ظهور حضرت حيدری در دالاهو ؛
نــــــــــــه یمن وه = هــــا شاخۀ آما نه یمن وه
تکای تک گاو نه چمن وه = هيزگرد نمکان دو خرمن وه
……. اجاغ رمز گُل گُل نـــــــه جوره جام …..
……. جام نه جوره ليل ليل نشيوه شام………
فرمایش کلام آسی براکه(یری تن) در مورد دوره و ظهور ذاتی ایشان ؛
جویار پی خبر ======== سه دوست انتظار جویار پی خبر
هر سه سر طفيل گلبانگ سحر === محتاج پری شوق شعای شعله ور
و مضمون ثبت تعليقۀ سرمور == ذال چنی رستم رخش مصاف جور
آمان او ميدان سرای دالهو=== تمام آراستن خواجای یمن کو
خلاف ندارو حرف قلم زرّ === یقين که دوستان مياوان و فر

دور مدان ندور حون حسين نام === تحقيق نی ميدان نداران آرام
نوشته موسی خلاف ندارو ===== دوست راست پاکباز باور بدارو
فرمایش آسی مير حياث در مورد دوره حضرت حيدری ؛کلام فرمایش آسيد ایاز(بنيامين):
دله او کوی نشت ==== و یادت ميو ویل بيت نه کوی نشت
اسرین ندیدت چون سيلات موشت === سویل بی آما ویطوره توش رشت
ای دل نه پایۀ ليلی بنير سر === پناه بر و ذات حيدری حيدر
جام جم بنيام بنيام جام جم === دوستان مزگانی شاه باز بی محکم
اول و آخر یار

یاری یارسان