هو اول و آخر یار
اوشاهنشاوی
بارگای شام وستن او شاهنشاوی
او رو نیامان راگه حساوی
نه گنان او شون حرف کتاوی
خلاصه ی کلّی معنی کلام : و این بارگاه و منزلگاه « حق » را در پردیور برقرار کردیم ، او ( سلطان سهاک ) کسی است که همچون بازرگانان چینی همه نوع کالاها و گوهر های ناب را در نزد خویش دارد ، او آمد و دین یاری را در پردیور آشکار کرد. اوراه درست و صحیح را برقرار کرد ، پس دیگر به دنبال حرف کتاب (سیاه خط و سفسطه) نروید.
درویش نوروز : در بند کلام ، «کرد کویزنان» چنین می فرماید :
هفتاد و دو دین پرده و پرده
هیچ تیدا ندیم سوای جه هرده
خالی الوج دیم اصل بی مایه
جای جور جفای رنج بی پایه
دله وجودن
دله دور جهان یار نه وجودن
هفتاد و دو رمز جاش عود عودن
عوده یک منزل گشتش بی سودن
یک گروهی هن خلقت نورن
مست بوی عرق روی انطهورن
رجوع نیارو وهیچ ملتی
بی سوره و کتاو ، بی سیاه خطی
باقی دستانان بهانه و سوچن
ویل گرد هرده هیچ پلوچن
هر چند که دین یاری و مردم یارسان به همه ی ادیان احترام می گذارند ، لیکن عبارت « احترام » به یک عقیده یا دین با عبارت «اعتقاد داشتن» به آن دین متفاوت است . متأسفانه عدم رعایت مرز بین احترام گذاشتن و اعتقاد داشتن، ضررهای جبران ناپذیری در طول تاریخ به فرهنگ مردم یارسان زده است ، یعنی به بهانەی احترام گذاشتن، ، رسم و رسوم زیادی از اسلام در فرهنگ مردم یارسان وارد شده است. لذا رعایت و تفکیک مرز بین احترام و اعتقاد ، بسیار ضروری می باشد. اگر بگوییم که به همه ی کتاب های مقدس اعتقاد داریم پس باید به دستوراتشان نیز عمل کنیم . بنابراین بهتر است به جای عبارت اعتقاد داشتن ، از عبارت احترام گذاشتن استفاده کنیم. همچنین تداخل این دو عبارت باعث بوجود آمدن سوء تفاهم های زیادی درباره اعتقادات یارسان شده است به طوری که بعضی از یارسانی ها در آثار و نوشته های خود، فلسفه ی دین یاری را مانند ادیان ابراهیمی تعریف کرده اند، در صورتی این سئوال پیش می آید که اگر قرار بود مبانی اعتقادی و فلسفی «دین یاری» همانند ادیان قبلی باشد، اگر قرار بود که مجدداً دین و آئینی تکراری بیاید و سیستم «عابد ، معبود، عبادت و زیارت» را مجددا ترویج کند، اگر قرار بود که بازار عقل ، دانش ، تفکر و اندیشه تعطیل شود و سیستم «تقلید و مقلد» و اطاعت بی چون و چرا و کورکورانه برقرار گردد، دیگر نیازی به این همه زحمت و مشکلات، مخالفت ها و دردسرها نبود و واقعه « مَرّنو » اتفاق نمی افتاد. زیرا ادیان قبلی همه چیز را دربارەی عبادت ، بندگی ، تقلید و پیروی بی چون و چرا و بهشت و جهنم توضیح داده بودند. بنابراین میتوان گفت که سلطان صحاک و یارانش طرح و برنامه ای کاملاً نو و تازه آوردند. آنها آمدند تا به جامعه ی تک صدایی پایان دهند و جامعه را چند صدایی بکنند.
کار آنها مصداق بارز این شعر حافظ بود :
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
و اما آیا مراسم عید خاونکار، فقط یک مراسم مذهبی و یک وظیفه ی دینی است ؟
جواب منفی است . در واقع واقعەی « مَرّنو » و جشن خاونکار ، نه فقط یک رویداد و مراسم دینی، بلکه یک انقلاب بزرگ اعتقادی و ارائه ی یک جهانبینی نوین ، مترقی و انسانی در راستای پروسه ی تکامل معنوی انسان ها است.
برای اولین بار در تاریخ منطقه ، سلطان سهاک و یارانش ،به زیبایی، انسان و جهان را از دریچه ی دیگری معرفی و تعریف کردند . همانطور که در کتب دیگر ادیان ، تا قبل از واقعه مرنو اکثریت ادیان الهی و غیر الهی ، دنیا و انسانها را دوقطبی می دیدند ، و تقسیم بندی های معنوی ، اجتماعی به صورت اضداد بودند یعنی همیشه دو پارامتر مقابل هم :«خودی و غیر خودی» ، « روشنایی و تاریکی » ، «خوبی وبدی» ، « خیر و شرّ» ، « مومن و غیر مومن » ، «مسلمان و کافر» ، « خداوند وشیطان » و «دوست و دشمن» . این تقسیم بندی ها نتیجه ای جز قتل و کشتار ، تفرقه ، جنگ و خونریزی ، تجاوز ، کشورگشایی و حمله به سایر ملت ها نداشته است.
ادیان ابراهیمی، انسان را موجودی می دانند که فطرتاً و ذاتاً گناهکار است . آنها انسان را با صفات بسیار پست و ناپسند، ناتوان و ضعیف، بالفطره گناهکار، عاصی ، حریص و گمراه در کتاب های مقدس شان خطاب می کنند . بنابراین خداوند برای راهنمایی و نجات آنها پیامبرانی را فرستاده است.
سلطان سهاک و یارانش همه ی این معادلات قدیمی و تکراری را پشت سر گذاشتند و جهان بینی و ارزشهای جدیدی را به جامعه عرضه کردند و تعریف دیگری از خدا ارائه دادند . آن خدای آسمانی که همیشه در عرش اعلاء و بالاتر از همه و در راس مثلث قدرت بود، خدایی که قادر مطلق ، قهار، جبار و دست نیافتنی بود ، خدایی که دائماً محتاج عبادت ، تکریم و چاپلوسی انسان بود خدایی که با سرکشی انسان ها ، عصبانی و خشمگین می شد، خدایی که با زبان تهدید با بندگانش سخن می گفت و مدام آنانرا از روز جزا و قیامت بیم می داد، خدایی که برای خودش کعبه ای در زمین داشت و بندگانش را توصیه به زیارت آن می کرد، خدایی که به خاطر امتحان بندگانش ، به اراده و اختیار خود عده ای را ثروت مند وعده ای را فقیر خلق کرده بود، حالا به طور دیگری تعریف و معنا پیدا کرده بود. این بار خدا با مهر و محبت در یک کالبد انسانی ، ظاهر و زمینی شد. سلطان سهاک ، خدا و اقیانوس «ذات و صفات نیکو» ، مظهر مهربانی ، گذشت ، لطف وصفا است . انسان نیزدیگر حقیر وخوار نیست و در پروسه ی «دونای دون» همچون قطرەای باران پاک و شفاف می شود و نهایتاً به اقیانوس معنویت می پیوندد و از حالت قطره ی باران به بخشی از اقیانوس تبدیل می شود.
خدای یارسان با تهدید ، ارعاب ، گرز آتشین، یا با و عده ی «حوریان بهشتی» و جوی های عسل با مردم سخن نمی گوید. اوبه انسان شخصیت داد و مرتبەی او را بالا برد . او به انسان یاد داد که چگونه در پروسه تکاملی « دونای دون » میتوان بخشی از خدا شد.آری پیام او پیام انسان خدایی و اصالت گوهر وجودی انسان بود. اگر احترام به کرامت انسانی و برقراری حقوق بشر، برابری حقوق زن و مرد و تک همسری درغرب و اروپا ، با انقلاب فرانسه آغاز شد و غربی ها آن را افتخارخود می دانند ، باید منصفانه اعتراف کرد که سخت در اشتباهند زیرا این افتخار قبل از همه ، متعلق به سلطان سهاک و یارانش ، متعلق به « دین یاری » و مردم یارسان است. این سلطان سهاک و یارانش بودند که با اندیشه ای نوین در هفت قرن پیش ، نقطه پایانی بر باورهای دیکتاتوری و ضد بشری آن زمان گذاشتند و انسان را از رنج هزاران ساله ی اسارت و بردگی نجات دادند
« دین یاری» واقعیت های موجود در جهان را نه در قالب تضاد و دشمنی بلکه در قالب عبارات دوستانه و آشتی پذیر مانند « ظاهر وباطن » به صورتی تعریف کرد که لزوماً نه تنها ضد هم نیستند بلکه لازم وملزوم هم هستند و حیاتشان به یکدیگر ربط دارد. به عنوان مثال در ادیان الهی، انسان از دو بخش ، روح و جسم ، خیر و شرّ ، خوبی و بدی ، یا معنویت و حرص و آز (نفس امّاره) ساخته شده است که برای نزدیک شدن به دین و خدا، باید لزوماً ازبخش بد آن یعنی مادیّات ، و لذت دنیایی دوری جست در حالیکه در دین یاری ، باطن و ظاهر درانسان به صورت روح و جسم تبلور یافته و جسم ، کالبد و ظرفی است برای روح . این دو لازم و ملزوم یکدیگرند نه ضد یکدیگر . ضمناً برای نزدیک شدن به خدا لازم نیست که دنیا و نعمت هایش را ترک و نفی کرد.
«دین یاری» با حقارت به انسان نمی نگرد ونه تنها او را فطرتاً و ذاتاً گناهکار نمی داند بلکه چنان شخصیتی والایی به انسان می دهد که میتواند به مرحله ی خدایی برسد زیرا از گوهر ی تابناک و معدن معنوی ذات خداوند (یعنی سلطان سهاک) آفریده شده است .
کلام یاری در این باره چنین می گوید :
جه کان کَرَم داین یک بَشی / بعضی فراوان بعضی خوا چشی
هیچکس جه خدمت نمو نامحرم / بشی میه ران یا زیاد یا کم
معنی کلام : از معدن معنویت به هر کس سهمی داده شده است . بعضی ها زیاد و بعضی کمتر بهره برده اند . لیکن هیچکس از این معنویت بی بهره نمی شود و سهمی به میزان کم یا زیاد می برند.
« دین یاری » انسان را صاحب تفکر، اندیشه ، عقل ، دانش و مختار میداند . در قضیه ی جبر و اختیار، آنچه که امروزبا اختیار و رای خود انجام می دهیم ، اجباراً نتیجه اش را فردا می بینیم. یعنی اختیارآن است که ما امروز انجام می دهیم و اجبار، نتیجه ی رفتار دیروزمان است که فردا می بینیم و تغییری در آن نمی توانیم ایجاد کنیم زیرا زمان به عقب برنمی گردد
کلام درویش نوروز درباره عقل و شعور و اندیشیدن چنین می گوید :
دل جم درویش جفای جور وشان / مایه ی عقل وهوش ادب وارکان
فکر ومعرفت تجربه وتدبیر/ آراسته ی جهان وسفته ی سریر
دین یاری بر اندیشه ، تفکر و خرد جمعی استوار است به همین دلیل است که حتی عبادت و نیایش مردم یارسان به صورت جمعی و همراه با موسیقی و آوای زیبای تنبور است و باز هم به همین دلیل است که « دفتر پردیوری» برخلاف سایرکتاب های مقدس ، تک صدایی و متکلم الوحده نمی باشد . در قسمتهای مختلف این متن مقدس می بینیم که در نشست های دینی و همگانی که « جم » نامیده میشود ، سلطان سهاک برسر هر موضوع ، از یاران خویش نظر میخواهد و آنها در کمال آزادی وامنیت و بدون ترس، نظر خویش را اعلام می کنند و سلطان سهاک به نظر آنان احترام می گذارد.
همچنین یکی دیگر از خصوصیات بسیار مهم دین یاری ، احترام به فرهنگ ، زبان و رسم ورسوم سایر ملیت ها است. همانطور که گفته شد بیش از هشتاد درصد متون دینی یارسان و مخصوصاً «دفتر پردیوری» به زبان کوردی گورانی (هورامی) نوشته است .
با تشکر از آقای سهراب قاسمی