من بە خاطر شناختم از سازمان دمکراتیک یارسان، در این مقاله از این سازمان یاد میکنم، اما مسائلی کە در این مطلب درج می شود کاملا نظر شخصی است.
در مقدمه لازم میدانم کە نگاهی گذرا بە تاریخ بوجود آمدن این سازمان داشته باشیم. قبل از سال ٢٠١٢ سازمانهای مختلف یارسانی مشغول فعالیت سیاسی بودند. کادرهای درون این سازمانها طی مدتی گفتگو بە این نتیجه رسیدند کە داشتن یک سازمان منسجم، مبارزه مردم یارسان را برای بدست آوردن حقوق خود موثرتر خواهد کرد. بە دنبال این نتیجه گیری، تصمیم گرفتە شد کە کنگرە مشترکی کە شامل سازمانهای یارسانی بشود برگزار شود. این کنگرە تحت عنوان “کنگرە اتحاد یارسان” با حضور تعداد قابل ملاحظەای از مردم یارسان، نماینده سازمانهای یارسانی و چند حزب کُردی و ایرانی در شهر استوکهلم سوئد شروع بە کار کرد و در نتیجه این کنگره سازمان دمکراتیک یارسان (سدی) تاسیس شد و از آن زمان تا حالا بە فعالیت سیاسی خود ادامه میدهد.
اما اگر بە جنبشهای سیاسی مردم یارسان بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی بنگریم، “جنبش مقاومت جامعه اهل حق” در اوایل دهە هشتاد میلادی، سرآغاز فعالیت و تشکیل جنبشهای سیاسی برون مرز مردم یارسان برای بە دست آوردن و مطرح کردن حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود بە طور سازماندهی شدە بود. این جنبشهای سیاسی تا بە امروز، بە شکل و نامهای مختلف، و با برنامه اساسنامه معین تر و مشخص تر از جنبش پیشین ادامه داشته است. با مرور زمان و درک عمیق تر فعالین سیاسی از امکانات و احتمالات موجود، همچنین در نظر گرفتن پیوندهای تاریخی و فرهنگی مردم یارسان نسبت بە جوامع دورو بر، راه حلهای دقیق تر و موثرتری برای تعیین استراتژی مبارزاتی با هدف رفع ستم ملی و مذهبی بر مردم یارسان بە ذهن این فعالین میرسد و مطرح می گردد.
جدیدترین و جدی ترین راەحل سیاسی و استراتژی مبارزاتی بخش عمده مبارزان یارسانی در قالب برنامه و اساسنامه سازمان دمکراتیک یارسان(سدی) گنجانیده شدە و در کنگرەهای این سازمان بە تصویب رسیدە است و در هر کنگره اصلاحات لازم روی آن بە عمل می آید. همانطور کە در بالا اشاره شد، این سازمان برنامه و اساسنامه خود بە شکل دمکراتیک و با در نظر گرفتن پیوندهای مردم یارسان با دیگر اقشار جامعه تنظیم میکند و بە عنوان را حل سیاسی ارائه می دهد.
مسئله مورد بحث در این مطلب این است کە سدی اگر بخواهد استقلال داشته باشد، نمیتواند در تعیین خط مش سیاسی خود ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎی ﺧﺎصی که احزاب “سنتی کُرد” برای روابط شان دارند در نظر بگیرد. حال آین کە این سازمانها در کُردستان با وجود دهها سال سابقە مبارزە، از طرفی بە علت نداشتن درک صحیحی از جامعه همە رنگ استان کرمانشاه کە حوزه فعالیت سیاسی یا بە عبارتی دیگر پایگاه مردمی سازمانهای سیاسی و فرهنگی یارسانی است و از طرف دیگر، برنامە سیاسی این احزاب فقط روابط آن بخش از ملت کُرد در استان کُردستان با دولت مرکزی و جامعە ایران مورد پوشش قرار دادە است، نتوانستە اند خودشان را بە حزب سیاسی مورد اعتماد کُردهای کرمانشاه تبدیل کنند و بنا بر این جای پای برای مانور سیاسی در این استان ندارند. تا کنون هم نشانەهای از اینکە این احزاب ناکامی خود را بپذیرند دیدە نشدە است و بنا بر این در آینده هم نباید امید چندانی بە انها داشت.
در این حالت بە این نتیجه میرسیم کە وجود سازمانی کە بتواند در استان کرمانشاه ایفای نقش کند و این خلع سیاسی را پر کند، احزاب کلاسیک کُرد را بە چالش میکشد. برخورد این احزاب با چنین وضعیتی نە بر اساس یکدیگر تحمل کردن، بلکە برخوردی مبنی بر گریز از پولاريسم، خاص گرایی و انحصار طلبانه، ولی خود آگاهانه بودە است. بە این دلیل خود اگاهانە، هر زمانی یک جناح سیاسی یارسانی از خود تمایل بە وابستگی بە انها نشان می دهد، بە گرمی پذیرفتە میشود و در حلقە خودان قرار میگیرد، اما بە آن یکی تشکل یارسانی کە بە استقلال و عدم وابستگی خود پافشاری میکند اعتنایی نمی شود.
این رفتار را بە آسانی میتوان در برنامەهای کلان سیاسی و رفتار اکثر کادرهای سیاسی انها احساس کرد. از تشکیل مرکز هماهنگی و همکاری متشکل از دمکرات ها و کوملەها گرفتە تا برخورد سرد فعالان سیاسی درون این احزاب با نمایندگان، اعضا و هواداران سازمان و آن دستە از چهرەهای سیاسی یارسانی کە از نظر سیاسی خارج از از دایرە سلطە انها قرار دارد همگی حکایت از بی اعتنايي کامل این گروها بە وجود سازمان سیاسی یارسانی مستقل میکند. در واقعە سرچشمه این شیوە برخوردها همان هژمونی طلبی این احزاب کلاسیک در زندگی سیاسی کُردها ست.
قابل توجە، رهبران و کادرهای ردە بالای این احزاب سیاسی کُرد، در روابط خود با دیگر احزاب غیر کُرد، برخلاف رویکردهای عوامفریبانە (پوپلیستی) و شعارهای تخیلی در درون احزاب خود کە برای حفظ پایگاە اجتماعی ارائە میدهند عمل میکنند و موقع مماشات با انها تمام چراغهای خود را سبز میکنند و بیشتر از آنچە کە سازمان دمکراتیک یارسان در برنامە و اساسنامه خود بە آن اعتراف میکند خودشان را با سایر ایرانیان هم سرنوشت میدانند. اما حالا چونکە ما در برنامه و اساسنامه خود بە پیوندهای تاریخی و سرنوشت مشترک ایرانیان اعتراف کردەایم، از خط ملی گرایی کُردی خارج شدەایم.
بە نظر من مسئلەای کە آرامش این احزاب سنتی کُرد را بە هم میزند، همانطوری کە در بالا اشارە شد این است کە در برنامە سیاسی خود قادر نبودەاند بە پیوندهای اجتماعی و تاریخی مردم یارسان نسبت بە سایر اقشار مردم ایران اعتراف کنند و در پروژه سیاسی خود هیچ توجه ای بە بافت جمعیت استان کرمانشاه نکردەاند. با این وجود نباید انتظار برود کە ساکنین این استان خودشان را در داخل آن قواره سیاسی کە احزاب برای قسمتی از ملت کُرد در کُردستان ایجاد کردەاند ببینند و بە آن اکتفا کنند.
واقعیتی کە احزاب کلاسیک کُرد نادیدە می گیرند این است کە دفاع از حق و حقوق مردم یارسان بە خودی خود روندی است در خدمت زنده نگە داشتن فرهنگ ملت کُرد و نپزیرفتن سازمانی کە بر حسب این نیاز بە ظرف مبارزاتی یارسانی تبدیل شدە است، بە ادعاهای ملی گرایانە انها لطمە وارد میکند. همزمان این احزاب در پروژەهای سیاسی خود روندی را باید دنبال کنند کە پایگاە مردمی شان در میان جامعە مسلمان مذهبی حفظ شود.
نهایتا من رفتار احزاب “سنتی کُرد” در مقابل جنبشهای سیاسی یارسانی هژمونی طلبانە و تناقض با شعارهای ملی گرای انها می بینم. بە نظر من این احزاب برای برنامەهای سیاسی سنتی خود یک نوع تقدس قائل هستند و در شأن کُرد دیگری نمی بینند کە منش سیاسی بر خلاف چیزی کە انها دارند ارائە بدهد و نادیده گرفتن موجودیت دیگر سازمانهای سیاسی هم ناشی از تنگ نظری و در روحیه برتری طلبی انهآ سرچشمه دارد.
احمد مرادی
http://meradi-a.blogspot.no/
15/02/2018
[wpforms id=”4110″]