Breaking News
Home / پانل آزاد / سرگذشتی تلخ, بیانگر تبعیض گستردە علیە مردم یارسان!

سرگذشتی تلخ, بیانگر تبعیض گستردە علیە مردم یارسان!

یارسان مدیا
مهدی عزیزی بانیارانی
20.10.2018

درود

من مهدی عزیزی بانیارانی یک یارسانی هستم. در این مقاله میخواهم مشکلاتی را که بنده بعنوان یک یارستانی از زمان دبیرستان تا حالا که در یک کشور دیگر پناهنده شده ام را بیان کنم.

شاید نوشته هایم کمی طولانی باشد اما مسلما خواندنش بیانگر مصائب موجود در ایران است که پیش روی مردم شریف و نجیب یارستان میباشد.

در زمان دبیرستان که کم کم شارب هایم نمایان شده بود از همکلاسیهایم گرفته تا معلم میگفتند مثل شیطان پرستها سبیل گذاشته ای نکنه تو هم از آنها هستی و من چون نمیدانستم منظور آنها چیست با غرور میگفتم نه من اهل حقم یارستانی ام. اونها هم با تمسخر میگفتند همان شیطان پرستی. در عنفوان جوانی چنان روحم آزرده شد که تصمیم گرفتم دیگر درباره این موضوع با کسی حرفی نزنم و اگر کسی پرسید چرا سبیل هایت را کوتاه نمیکنی بگویم به صورتم می آید واینجوری دوست دارم. بارها و بارها دوستان و همبازیهایم چه در مدرسه و چه در محله و کوچه و خیابان از من میپرسیدند واقعا شما چطور نذری را که سیدتان آب دهانش را در آن میریزد میخورید. و من هزاران بار آنرا انکار میکردم و توضیح میدادم اما دیوار تعصب مانع از پذیرش حقیقت از طرف آنها میشد.

بخاطر دارم که در زمان دبیرستان در تیم فوتبال باشگاهی پوریای ولی بازی میکردم. در تمام طول دو سالی که در آن تیم بودم در مسابقات لیگ فقط یکبار بازی به من رسید آنهم نه بخاطر اینکه بازی ام خوب نبود بهدا قسم بدلیل اینکه مربی به من میگفت تا سبیلت را کوتاه نکنی نمیگذارم بازی کنی. در زمان پیش دانشگاهی معلم زمین شناسی داشتم بنام آقای اشرفی. یک روز که بچه ها در کلاس با هم حرف میزدند و کلاس پر از سر و صدا شده بود معلم با لحنی تند به بچه ها گفت چه خبره مگه اینجا جمخانه است. من هم با احترام گفتم جناب اشرفی این حرف شما توهین به من و بقیه همکلاسیهای هم مذهب من است نباید این حرف را میزدی همین حرف باعث شد که من از درس زمین شناسی محروم شوم و در امتحانات پایان ترم از بنده امتحان نگیرند. بارها توسط دوستان و حتی رهگذرهای کوچه و خیابان ظاهر بنده مورد تمسخر واقع شد الفاظی مانند این دسته موتور چیه گذاشتی، سگ سبیل (با عزض پوزش تز تمام یارستانیان برای بکار بردن این کلمات و . . . . )گذشت تا زمان خدمت سربازی از شانس بد خدمت سربازی در پادگان سپاه شهدا واقع در جاده کامیاران ایران بودم. انواع و اقسام تبعیضها و توهین ها و تنبیه ها را تجربه کردم. زمان به گرفتن عکس برای الصاق روی کارت پایان خدمت رسید. 6 بار عکسهایی که گرفتم عودت داده شد و مورد قبول واقع نشد تا اینکه مجبور شدم با روتوش و فتوشاپ و هزار فوت و فن دیگر کاری کنم که عکس را قبول کنند. من 12 سال سابقه کار دارم در طول این مدت بارها و بارها بدلیل مذهبم از کار بیکار شدم به عناوین مختلف از جمله نماز نخواندن، سبیل داشتن و مثل آنها نبودن و زیر پرچمشان نرفتن.

من در این سالها یاد گرفتم که سکوت در برابر توهینها و تبعیضها کار اشتباهی است و باید از کیش و آیینم دفاع کنم چون در هر دو صورت سکوت و دفاع مورد هجمه توهین و تبعیض قرار میگرفتم پس بهتر آن بود که حرفهایم را بزنم تا مبادا فکر کنند ما از آیینی پیروی میکنیم که حرفی برای گفتن و چیزی برای دفاع کردن ندارد همین امر باعث شد چندین بار شغلم را از دست بدهم و زندگی روزمره خودم و خانواده ام دستخوش ناملایمات گردد. در نهایت تصمیم گرفتم که کشوری که تمام خاطرات خوب و بد و تلخ و شیرینم در آن است را ترک کنم. اینها فقط گوشه ای بسیار اندک از ناملایمات و تبعیضها و توهینهایی است که در حق مردم یارستان میشود. حدود 40 سال است از انقلاب میگذرد و مردم یارستان هیچ نماینده ای در مجلس ندارند. هیچ رییس جمهوری در طول دوران حکومتش حتی یک گوشه چشمی به مردمان یارستان و مصائب آنها نداشته و ندارد. در زلزله سرپل ذهاب روستاهایی که مردم یارستان هستند عملیات بازسازی به کندی صورت میگیرد. هیچ یارستانی نتوانسته جایی در ادارات دولتی برای خود باز کند. میدانم که نوشته هایم طولانی و حوصله بر شد اما این فقط اتفاقاتی بود که برای یک یارستانی بوجود آمده بود و هزاران هزار نفر مثل من روزانه دست به گریبان با این مشکلات هستند.

به امید روزی که هیچگونه تبعیض نژادی و قومیتی و عقیدتی در هیچ جای دنیا بویژه ایران نباشد.

هو اول و آخر یار

مهدی عزیزی بانیارانی

28 /9/2018