یارسان مدیا
11.07.2020
شهریار القاصی و سید اشکان حسینی”گوران”:
بخش سوم
چاپیدن، جاسوسی، مزدوری و خیانت از ویژگیهای بارز اینان است. هنگام سخن راندن
چپترین چپها هم جلوی آنان لنگ میاندازد، اما همینکه به خفا میروند از پدرسوختهترین راست هم راستتر میشوند. آنان پریروز گفتند که تنها دلیل حضورشان بهعنوان سهیم شدن در نهادهای مردمی از سر خیرخواهی همین مردمی است که آنان را انتخاب میکنند. میگفتند که میخواهند پیشرو و پیشقراول باشند در راه آزادیخواهی، گفتند که برای جان فدایی کرسیها را کسب کنند. اما اکنون باید گفت زهی چه خیال باطل بود، بهقول مثالِ پیشنیانِ مُتَدینین و عابدان: گربه در راه خدا موش را شکار نمیکند! چه برسد به اینان! این دسته که پریروز از خیرخواهی صحبت میکردند، همین دیشب پس از شرح داستان حسین کُرد شبستری دستشان رو شد.
آنان گفتند که هم از سفره میراث پدری با برادران میخوریم و میآشامیم و هم آنکه در بلندگوی مسجد، کنیسه، معبد، خانقاه و… کوچه پشتی سوت میکشیم، شاید دو قابلمه آش نذری و خیرات اموات خود را را با ما تقسیم کنند. از آن نگو، تا بچههای دهاتمان مطلع نشوند: هفت روبل هم دزدکی میگذارند ته جیبمان، شاید اندکی هم مزایا گیرمان بیاید. عدل، عادل وعدالت واژگانی گنگ هستند. چیزی که در هیچ کجای جهان تابهحال یافت نشده، میگویند یافت شده اما جزء نوادر است. همواره مردم در پی آن بودهاند، اما دست آخر هیچ، آخرش دست از پا درازتر، مگر تنها توهم و خیال بدنبال آن حاصل گشته باشد.
از اینرو بدین شکل بود که به استثنای همان طبقه بیارزش چهارم، این سه طبقه بنا نهاده شد. دستهای ساده اندیش، دستهای خائن و خیانتکار و قماش سوم نیز دزد، قاتل و جنایتکار. دسته اول دائم در پی عدالتاند تا حقوقی را که بهدلیل نادانی از دستشان رفته را پس بگیرند؛ در حالیکه به کل مسیر را به خطا برگزیدهاند. زیرا بهجای اینکه شخصٲ آستین همت را بالا بزنند در راه تلاش و تکاپو برای باز پسگیری حق ذاتی خویش، توکل و پناه میبرند به آفریدگاران خیالی و گنگی که مٲمن در معابد کوچه بنبستهای کج و ماوجاند. عقل از بزرگواران روی برگردانده، نمیدانند که طرح اولیه نمایشنامه توسط همان دزدان، قاتلان و جانیان ریخته شده است. پس از پیاده کردن طرح نقش اجرایی کردن برای آنکه گردنها زده شود، مال مردم چاپیده، زنان و دختران را کنیز و آندسته از مردان را که هنوز جزء دسته اسقاطیها نیستند نیز، را به غلامی و بردگی برگزیده شوند. حال مسالهای نیست، نوش جان آنکه بیشتر ببرد، برخی کمتر و برخی بیشتر، مثلاً برای ارباب پنج هشتم غنائم، دوهشتم برای ضابطان، جارچیها، گزمهها و چماق بهدستان و یک هشتم هم مشترکٲ برای کفتارها، روباهان و این مجریان کافی است. خب حالا آنان “چه کسانی” هستند؟
آنان همان خائنان به مردم و خیانتکاران به شرافت، کرامت، انسانیت و آزادی این کره خاکی هستند!. چه کسانی خائن هستند؟ و به چه که خیانت میکنند؟ همان دسته که در ظاهر با مردم و از دل جامعه هستند، اما در اصل شغل اصلی آنان راپورت دادن به حکومتیهای غیر مردمی است، تا تفنگچیهایشان را دَم به دقیقه به جان مردم بفرستند. با هر آن حزب، جریان و مسیر خود را عوض میکنند، گاهاً در دستگاه قدرت حاکمه که موقعیت زورآزمایی نمییابند آنک به ناگاه بخش اعظمی از اپوزوسیون را احاطه میکنند. چه بسا خود آن جریان در چهره و به ظاهر برضد دستگاه قصب شده دولت در حال مبارزه باشد، اما این امکان هم وجود دارد که نیت دوشیدن زمین و زمان همان مردم را در سر بپرورانند.
این دسته افراد که همواره از صبح تا شب میان مردم عادی بیچاره و بخت برگشته در حال زدن هستند، دقیقا همانهایند که در مهمانیها، جلسات خصوصی، مراسمات رسمی اداری و درون سازمانی و… تشویق بیجا و بیربط میکنند و اگر صاحب منسب باشند به پاس خر کردن لوح افتخار هم تقدیم میکنند. ولی دست آخر بعد از هزاران سال خواهی فهمید که جاسوس نظمیه بودهاند. آنروز کارمان میافتد به کرام الکاتبین زمینی، یعنی همین ظالمان که سر انسان را از تن جدا میکنند. اینان دقیقاً همان نقاب بر چهرگان هستند، که با لگد میزنند زیر چهار پایه کسی که گردنش با ریسمان و طناب دار گره کور زده شده است. کرام الکاتبین زمینی میگویم به این دلیل که جز کشتن و دزدیدن چیز صحیحی در آن نمیتوان یافت.
جوانب بعدی آن این است که هیچکس یا واضحتر هیچ علمی آنان را نیافته و دقیقتر آنکه تا چه حد مضحک و دروغ است چونکه عبادت، نیایش و مرز بین سخن گفتن و حق یا باطل با آنان به بادی بند است!. آری چنین شد که این شدیم! بله چنین بود که اینچنین شدیم. لعنت به ما که همواره با طرح دزدان و قاتلان بزرگ و پیاده کردن آن بهوسیله عدهای خائن گول خوردیم، حال این خیانتکاران گاه در لباس حکومتی و گاهی هم در لباس ضد حکومتی ظاهر میشوند؛ مگر میشود با حکومت باشی و بهاصطلاح از مردم؛ مگر امکان دارد؟. با ضد حکومتی اما از اعضای حزبی که به هیچ وجه الوجوهی خیر مردم آن جغرافیا را نمیخواهند و تنها از ویژگیهای جغرافیایی، فرهنگی، نژادی، دینی، عقیده ای، زبانی و… بیصاحبش سود ابزاری میبرند. دست آخر همینها که دم از مبارزه و آزادیخواهی میزنند و تنها از جان، مال، کرامات انسانی، خون و حیثیت آن مردم بخت برگشته مایه میگذارند.
اگر در دستگاه قدرت رسماً جایگاهی را کسب نکنند، پول و جایگاهی اجتماعی را با پسوند و پیشوندهای بلند و بالا اجتماعی و برجسته بدست خواهند آورد؛ زیرا تریبون دارند، زیرا از دریچههایی اقتصاد و سلاح به آنها میرسد. اگر هم به درجات دولتی رسیدند که چه خوب و چه بهتر، چونکه مال صد افزون شود. واقعاً چه کم با برچسب مردمی بودن به درون دولت وارد میشوند، چونکه دَوری بیشتر در کرسی نمیمانند. اما در نقش مبارز و آزادیخواه تا چشم کار میکند، از صبح تا شب جلو آدم با نطقهای قرّا رژه میروند. اینان از اول دستشان رو شده، اما چنان قرمساق و بی چشم و رو هستند که نگو، به اسم انقلابی، چپ، مبارزه و حقطلب، که همواره دم از اینکه برای حقوق قشر فرودست و زحمتکش تلاش میکنند تا آنان را به آزادی برسانند. آنکه اگر امروز با شما عرق دانگی میخورند اما آروق آنرا در میز و تریبون فلان جریان بچاپ و بخور دستگاه مخصوص آموزش آنچه که خودشان میخواهند برای انحراف از مسیر در جهت نیل به اهداف شخصی و باندبازی های مافیایی میدهند.
کاش دستم به روشنفکران و هر آن اشخاص محترم که ایده پرداز رسیدن به آزادی و عدالت بود میرسید تا قلمهایشان را بشکنم. که دیگر عدهای نان به نرخ روزخور در لباس دزدیده آن بیچارگان از مردم فلکزدهتر، که هرگاه به بن بست میرسند نقل قولی منفعت طلبانه از نام و نوشته های آنان را ندزدند و آنرا در جهتهای معکوس بهره نمیجستند. افسوس و صد حیف که هیچکدام از آنان در هزاره، صده، هفت دهه و حتی در همین هفته گذشته هم زنده نیستند. کاش به ماوراطبیعه معتقد بودند تا برای خنک شدن دل آزردگان، ماورایشان را به باد فحش و دشنام میگرفتیم. دردا، دریغا که ندارد و ما نیز. اعتقاد به ساختگیهای دست دزدان آخر چیست؟
ادامه دارد…