Home / امیر سلیمی / قوم غائب و نامرئی فارس/پارسی

قوم غائب و نامرئی فارس/پارسی

یارسانمدیا
‏29‏ ژوئيه‏ 2024

نویسندە: امیر سلیمی

موضوع اقوام یا ملت‌ها (هرکس به تعبیر و تعریف خود) یکی از مسائل پیچیده و بغرنج سیاسی در میان احزاب و شخصیت‌های سیاسی است. الگوبرداری از روش‌ها و شیوه‌های ملت‌سازی و ایجاد دولت-ملت بر بستر ایده لیبرالیسم غربی بدون توجه به فاکت‌های تاریخی، فرهنگی، و دیگر مناسبات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران، از دوره مشروطه تا کنون، منجر به نوعی شکاف و گسست سیاسی و اجتماعی شده است. در بسیاری از کتاب‌های تاریخی آمده است که آریایی‌ها به فلات کنونی ایران مهاجرت کرده‌اند ( در اینجا وارد موضوع بومیان  فلات منطقە نمی شویم کە مسئلە مهاجرت آریایی ها را از لحاظ تاریخی و نظری بە چالش می کشد) . در اوستا نام ۱۶ مملکت ذکر شده است که “ایران‌ویج” یکی از آن‌هاست. به نوشته حسن پیرنیا، مشخص نیست که منظور از ایران‌ویج چیست: مسکن اصلی آریایی‌ها قبل از جدا شدن از مردمان هند و اروپایی، یا مسکن آنها زمانی که با هندی‌ها بوده‌اند؟

قبایل مادی که اقوامی ایرانی‌تبار و یکی از نخستین ساکنان فلات ایران بودند، در مناطق غربی و مرکزی ایران سکونت داشتند. این قبایل تحت رهبری دیوکس، که بنیان‌گذار پادشاهی ماد محسوب می‌شود، متحد شدند و یکی از نخستین پادشاهی‌های بزرگ ایرانی را تأسیس کردند. هرودوت، مورخ یونانی، شش قبیله اصلی مادی را ذکر کرده است. این قبایل عبارتند از:

بوسی‌ها: یکی از قبایل اصلی مادها که نقش مهمی در ساختار اجتماعی و نظامی مادها داشتند.

پارتاکنی‌ها: قبیله‌ای که در ساختار پادشاهی مادها نقش داشت.

استروخاتی‌ها: از جمله قبایل مهم مادی.

آری‌زانت‌ها: قبیله‌ای که در اتحاد و شکل‌گیری پادشاهی ماد مشارکت داشت.

بودی‌ها: یکی دیگر از قبایل ماد که در منابع تاریخی ذکر شده است.

مغ‌ها: شاید معروف‌ترین قبیله مادی که به‌ویژه به خاطر نقش خود در امور مذهبی و دینی شهرت دارد. مغ‌ها کاهنان زرتشتی بودند و تأثیر زیادی بر فرهنگ و دین مادها و بعدها هخامنشیان داشتند.

این قبایل با هم متحد شدند و تحت رهبری دیوکس و جانشینان او، از جمله فرورتیش، هووخشتره (کیخسرو) و ایشتوویگو (آستیاگ)، توانستند پادشاهی ماد را تأسیس و گسترش دهند. این پادشاهی نقش مهمی در تاریخ ایران و منطقه بازی کرد و به ویژه در ایجاد زمینه برای ظهور امپراتوری هخامنشی تحت رهبری کوروش بزرگ نقش کلیدی داشت.

پارسی‌ها مجموعه‌ای از اقوام و قبایل ایرانی‌تبار بودند که در نواحی جنوب غربی ایران، به‌ویژه در منطقه‌ای که امروزه استان فارس نامیده می‌شود، سکونت داشتند. این اقوام و قبایل به تدریج تحت رهبری خاندان هخامنشی متحد شدند و یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین امپراتوری‌های جهان باستان، یعنی امپراتوری هخامنشی را تأسیس کردند. هرودوت، مورخ یونانی، پارسی‌ها را به ۱۰ طایفه تقسیم کرده و این طایفه‌ها را به دو گروه اصلی طایفه‌های شهری و چادرنشین تقسیم‌بندی کرده است. او چهار طایفه چادرنشین را شامل درپیکی‌ها (یا دروپیک‌ها)، دایی‌ها، مردها، و ساگارتی‌ها می‌داند. دروسیان را نیز در کنار طایفه‌های شهری قرار می‌دهد. برخی از قبایل مهم پارسی که در منابع تاریخی ذکر شده‌اند عبارتند از:

پاسارگادی‌ها: این قبیله به ویژه از اهمیت بالایی برخوردار بود، زیرا کوروش بزرگ، بنیان‌گذار امپراتوری هخامنشی، از این قبیله بود. پاسارگاد، پایتخت اولیه هخامنشیان، نیز نام خود را از این قبیله گرفته است.

مارافی‌ها: قبیله‌ای دیگر از پارسی‌ها که در منابع تاریخی به آنها اشاره شده است.

ماسپی‌ها: این قبیله نیز از جمله قبایل پارسی بود که در تأسیس و گسترش امپراتوری هخامنشی نقش داشتند.

پانتالی‌ها: یکی دیگر از قبایل پارسی که در مناطق جنوب غربی ایران سکونت داشتند.

درپیکی‌ها: قبیله‌ای دیگر از پارسی‌ها که در منابع تاریخی ذکر شده‌اند.

جرمی‌ها: این قبیله نیز از جمله قبایل پارسی بوده است.

پارسی‌ها تحت رهبری کوروش بزرگ و سپس جانشینان او، از جمله داریوش بزرگ، توانستند به یکپارچگی برسند و امپراتوری هخامنشی را تأسیس کنند. این امپراتوری با نظام حکومتی پیشرفته، اقتصاد پویا، هنر و فرهنگ غنی، و ساختار نظامی قوی به یکی از بزرگ‌ترین تمدن‌های تاریخ تبدیل شد.

گزنفون در کتاب «تربیت کوروش»، کتاب اول، فصل دوم، تعداد طوایف پارسی را ۱۲ ذکر کرده، اما نام این طوایف را بیان نکرده است. هرودوت نیز در نوشته‌هایش اشاره می‌کند که کوروش از طایفه پاسارگادی‌های پارسی بوده است. هرودوت می‌نویسد که پارسیان نام خود را از «پرسس» فرزند «پرسه و اندروید» گرفته‌اند. داریوش بزرگ نیز در یکی از کتیبه‌های میخی خود می‌گوید: «من پارسی‌ام، از پارس مصر را تسخیر کردم. این کانال را کندند، از نیل (که در مصر جاری است) تا دریایی که از پارس بدان روند. این کانال چنان‌که امر کردم کنده شد و کشتی‌ها روانه شدند، چنان‌که اراده من بود. «

در ادبیات سیاسی جریان‌ها و شخصیت‌های فارس‌زبان ایران و همچنین در بیانات سیاستمداران، ایران عموماً به عنوان سرزمینی با اقوام گوناگون یا تحت لوای تقسیم‌بندی حاشیه – مرکز توصیف می‌شود. اصطلاح «اقوام ایرانی» تنها به بخشی از گروه‌های زبانی و هویتی ایران اشاره دارد و یک گروه بزرگ همیشه غایب و نامرئی است که همه را تحت نظر دارد، اما خود از نظر دور است. این گروه، به‌ویژه از زمان مشروطه تا کنون، تمام نهادهای قدرت، تصمیم‌گیری و نفوذ را در دست داشته و با اتکا به این ابزار قدرت توانسته است روایت‌ها و داستان‌های تاریخی را تحریف و جعل کند و تمام هنجارها و ارزش‌های خود را از طریق قدرت نرم بعنوان مولفهای ملی عرضە و به دیگران/اقوام یا ملتها تعمیم دهد.

نظام آموزش و پرورش، همراه با دستگاه‌های قدرت، سازمان های تبلیغاتی چون رادیو و تلویزیون و اندیشکده‌های مربوطه، روزانه فرزندان دیگر اقوام را مغزشویی کرده و هویت ایرانی (در واقع فارسی/پارسی) را به آن‌ها تزریق و تحمیل می‌کنند. با استفاده از قدرت زبان و مفاهیم، گزاره «اقوام ایرانی» را برای تببین و تعیین بکار می گیرند و ا این طریق  دست به غیریت‌سازی می‌زنند و از ترویج ایده شمول‌گرای «مردم ایران» خودداری می‌کنند. هویت این «ایرانیان» که از منصه قدرت کلام و شمشیر برخوردارند، مشخص نیست. آن‌ها به عنوان قیم و ولی اقوام ایرانی در تمام شئون زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قد علم می‌کنند. مولفەهای دینی و مذهبی، زبانی، فرهنگی و روایت های تاریخی این قوم نامرئی  بعنوان مشخصات و اررزشهای ملی و هویت ملی معرفی می شود.

قوم پارس، بر اساس منابع تاریخی، از منطقه جنوب غربی ایران برخاسته‌اند، با اتحاد قبایل مختلف تحت رهبری کوروش بزرگ، امپراتوری هخامنشی را تأسیس کردند که یکی از بزرگترین و موفق‌ترین امپراتوری‌های جهان باستان بود، اما امروز در تقسیمات مردمی ایران نامی از اخلاف این قوم وجود ندارد؟ چگونه است که قومی ۲۵۰۰ سال پیش به آگاهی قومی رسیده باشد، اما امروز تنها به عنوان اصفهانی، شیرازی و… شناخته می‌شوند و بر اریکه مفهوم “ایرانی” تکیه زده‌اند و دیگران را اقوام می‌دانند و برای سرنوشت سیاسی و اجتماعی آنان، مبتنی بر روایت‌های پارسی، هویت ایرانی می‌سازند و در صدد آن هستند کە دیگران/اقوام را هم بە سطح ایرانیان در زمینە حقوق و مناسبات سیاسی برسانند؟.

به گفته رولان برتون :«نخستین مرحله در پویایی قومی آن است که قوم به مثابه یک گروه واقعی یعنی جماعتی به رسمیت شناخته شده و آگاه به وجود خویش ، شکل بگیرد و در نگاه دیگران و بیش ار آنها در نگاه خویش ، از نیستی به هستی درآید«.  بر اساس این نظریە بزرگمردان پارس ٢٠٠ سال پیش بە این آگاهی رسیدە بودند.

کوروش  بزرگ، بنیان‌گذار امپراتوری هخامنشی، بارها در نوشته‌ها و کتیبه‌هایش به تبار و ریشه پارسی خود اشاره کرده است. او در استوانه کوروش به طور خاص به خدای مردوک و حمایت او از خود به عنوان یک پادشاه پارسی اشاره می‌کند (Irving Finkel, “The Cyrus Cylinder”)..داریوش بزرگ نیز در کتیبه بیستون و سایر کتیبه‌هایش، به ریشه پارسی خود افتخار می‌کند و حتی به جزئیات نسب‌نامه خود می‌پردازد تا مشروعیت خود را از طریق نسب‌نامه پارسی اثبات کند.

ایران کشوری با ترکیب چند قومی و چند ملتی ( ملت: گروهی از مردم با هویت مشترک مبتنی بر فرهنگ، زبان و تاریخ، که ممکن است دولت خود را داشته باشند یا نداشته باشند.ملیت: یک وابستگی قانونی به یک کشور، که اغلب به تابعیت و حقوق و تعهدات ناشی از آن مرتبط است) است (هر قوم یا ملت حق دارد مفهوم جمعی خود را تعریف کند) کە هر کدام دارای فرهنگ و مناسبات اجتماعی مختص بە خود هستند کە بە شکل گیری هویت تاریخی آنها کمک کردە است. با توجه به این واقعیت تاریخی  برای ایجاد یک هویت ملی پایدار و فراگیر ، هویت و مفهوم “ملی” در ایران باید با مشارکت و نقش‌آفرینی همه این گروه‌های اجتماعی، قومی و یا ملی بازتعریف و بازتفسیر شود تا همه احساس تعلق و وفاداری به کشور داشته باشند.

امیر سلیمی

اسلو،

٢٨م ژوئیە ٢٠٢٤ م

منابع:

رولان برتون ، قوم شناسی سیاسی،مترجم ناصر فکوهی، نشر نی،1384،ص102

هرودوت، ایران بە روایت تاریخ هرودوت، فواد روحانی

حسن پیرنیا ( مشیرالدولە سابق)، تاریخ ایران باستان ( جلد اول) ، ناشر: دنیای کتاب، چاث دهم سال ١٣٨٢

Pierre Briant, “From Cyrus to Alexander: A History of the Persian Empire, Hardcover – Illustrated, June 30, 2002