پیش سخن:دین یاری، نیز مثل بقیە ادیان دارای ساختار هیرارشیک وسلسلە مراتب سازمانی است. پادشاە یا خاونکار ، پیر، دلیل،هفتن، هفتوان، چهل تن و غیرە از جلمە این نهادها هستند کە در نوشتە نامە یا دفتر دیوان گورە بە آنها اشارە شدە است و محدودەی اختیارات، صلاحهیتها و کارکردهای بعضی از آنها بروشنی تعیین و مشخص گردیدە است.
میردان بی راهی
میردان نواچدی قصه بی راهی
بر نلان نه شرط پیرو پادشاهی
موزیتان نه دام تاریک سیاهی
بنیامین پیرن نیشتن او جایی
عطو مگیرو ار بو خطاهی
داود رهبرن ازل بیایی
پیرموسی وزیر و از شیایی
مصطفی قابض اذنش دریایی
قینش چه ویما نینش راهی
هر چوار نه جمدا تیکل کریایی
شرط و نامچه شان اذل زیایی
چه جم ورین ورین وعده دریایی
تا چه پردیور بگیران جایی
نه ژیر ساج نار بششان دریایی
میردان نواچدی بی راهی
سلطان در اینجا به تفکیک قوا، سمت و یا پست مدیریتی در نظام مشروطه پیرو پادشاهی می پردازد و رعایت نکردن آن را ” موزیتان نه دام تاریک سیاهی” بدنبال دارد.
یکی ازتشخصات فلسفە؟ یا جهانبینی؟ اومانیستی “دێین” یاری کە آنرا با ادیان طبیعی و توحیدی متمایز می کند آن است کە مبنای کلامهای یاری بر “چند گفتاری” استوار است و برای گفتگو باید بیش از یک تن بود. در دین یاری نوعی از آزادی گفتار وجود دارد کە شخصیت شهروند متفکر را نیز میتواند بدنبال داشتە باشد. ادیان فوق الذکر بر مبنای “تک گفتاری” استوار هستند. در این ادیان و سنتها “خردمند” یا “پیامبر” هموارە “متکلم الوحدە” بودەاند. ساختار سازمانی دین یاری و نظام و دستگاە فکری و فلسفی آن بدون توجە بە پیوند و ارتباط نهادهای فوق و اصل ” جامەعوض” کردن یا “دونادون” را نمی توان با کمک و استفادە از هر گونە روش یا متد هرمنوتیک توضیح داد و یا فهم درستی از یاری بدست آورد. برخی از یارسانیان و غیرە مدعی ارائە قرائتی صرف غیر دینی از یاری و مبانی و اصول آن هستند. گویی در علم و دانش هرمنوتیک هرج و مرج مطلق حاکم است و لذا هرکس بە میل و خواست خود مجاز بە استخراج هر خوانشی ، حتی کاملا در تضاد با مبانی یاری، است. این افراد باید این گمان خام را از ذهن خود بزدایند و دریابند کە دانش هرمنوتیک قواعد خاص خود را دارد و نباید آن را بە خدمت دیدگاە و تحلیل گزینشی در آورد و با استفادە ابزاری از آن، از تە و درون دیوان گورە بە بیرون کشیدن تعاریف و خوانشهای نادرست دست زد و آنرا بە اسارت ایدئوژی و جهانبینی خود در آورد. به قول هابس: « در تاريخ نگاري، قوة داوري بايد برتر از قوة مخيله باشد، زيرا موثق بودن آن مستلزم کاربرد روش و صدق گفتار و انتخاب حوادثي است که دانستن آنها بسيار سودمند باشد. در اين مورد مخيله جايي ندارد، مگر تنها در آراستن سبک نگارش >>
توماس هابز، لوياتان، ترجمة حسين بشيريه، نشر ني، تهران 1380، صفحات 118 و 11
تفاسیرگوناگون از یاری و نهادهای آن زیاد هستند، اما همگی درست نیستند. کدامیک از این تفاسیر یا فهم از فلسفەی یاری بیشتر بە متون دیوان گورە نزدیکتر است و یا کدام دریافت و درک بە آن دروتر، درحوصلەی این متن کوتاە نیست و من بە نقد آن نظرها نظری نمی افکنم.تمرکز بحث این متن بر روی توضیح حوزە اختیارات سادات در جمهای یاری است کە:
١.آیا سادات یا پیران مرجع دینی و تفسیر و تأویل آن هستند و رفتار و منش اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی جامعە یارسان باید بوسیلە قدرت و موقعیت (سید یا پیر بودن) آنها مهندسی و مدیریت شود؟
٢. آیا باید لقب سید بە هفتوان را وارداتی پنداشت و ساختار سازمانی یاری آنرا ا ز دیگران بە عاری گرفتە است، یا اینکە میتوان با استناد بە کلامهای متون دیوان گورە آنرا یکی ازمتنفذترین نهادها و ستونهای رسمی و اساسی در ساختار سازمانی یاری دانست؟
١.آیا سادات یا پیران مرجع دینی و تفسیر و تأویل آن هستند و رفتار و منش اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی جامعە یارسان باید بوسیلە قدرت و موقعیت (سید یا پیر بودن) آنها مهندسی و مدیریت شود؟
سادات و حوزە اختیارات
بابا ناوس مرمو:
پیر ناکامل بشش موری
ویشو توابش مکری قری
از نقطە نگاە و منظر فلسفی، مبارزە وقیام اجتماعی علیە قتدار و انحصار دین و کلیسا در اروپا در نهایت منجر بە وجود آوردن جامعە مدنی و پویایی و استقلال فرد گردید، اما در ایران، بر خلاف آنچە در اروپا اتفاق افتاد، دین بە حیات خود ادامە و از طریق زور و سلطە بە قدرت سیاسی و اجتماعی خود افزود و انسان ایرانی را تا بامروز در اسارت و انقیاد باورهای اسطورەی و متافیزیکی نگە داشتە است و خدا بعنوان “عقل کل و برتر” و نهادهای دینی بعنوان واسطەی بین انسانها و قدرت مافوق بر هستی و زندگی خصوصی و اجتماعی اعمال سلطە و کنترل می کند. اغراق نیست اگر گفت کە فرهنگ و ادبیات ما خیلی بر “ما” اجتماعی تأکید می ورزد و خبر یا نشانەی از “من” و ” ضمیرمن” بعنوان اصلی مستقل اجتماعی خبری نیست، و این نشانە دلیل عدم انکشاف و استعداد فرد و فردیت انسان بعنون یک ارزش اجتماعی مستقل و دارای وجدان و آگاهی است. عبودیت، روحیەی فردی ضعیف، فرمانبری و بردگی عقلی نتیجە نفی شخصیت و استقلال و حضور فعال اجتماعی است، بدین دلیل اعتبار شخصیت فردی نمی تواند ابراز حضور و وجود کند ، بلکە در پیوند با دیگر سلسلە مراتب دینی و دولتی اعلام وجود میکند و بوسیلە این قدرت هویت می یابد. سعی بر آن نیست کە تحلیل فوق را بە تمام لایەهای اجتماعی یاری از نظر تبین و درک آنها از دین یاری تعمیم داد و بە نوع نگرش و دیدگاە آرامش دوستدار در مورد امتناع تفکر در فرهنگ دینی رسید. آرامش دوستدار، مثل اهل شریعت ابتدائی، نیز بر این باور است کە دیانت در همە امور نقش تعیین کنندە دارد و نتیجە می گیرد کە همین امر موجب انحطاط ایران شد.
در جامعە یارسان افراد باورمند زیادی بە اصول یاری هستند کە در این قاعدە نمی گنجد و آنها افرادی هستند کە همزمان باورمند و اهل فکر و تأمل هستند و امتناع تفکر از طرف آنها منوط بە زمان است. این افراد را باید با دین خویان از هم جدا نگە داشت چونکە بقول طباطبائی:
“دين خويى چيزى نيست جز سرباز زدن از مواجهه با خودمان، پرهيز كردن از خودشناسى، ممتنع ساختن رويارويى با ميراث تاريخى/ فرهنگى و نداشتن دل و جرات فكرى براى درافتادن با سازندگان، نگهبانان، پاسداران و شيفتگان آن”.
در جامعە یارسان افراد مقلد زیادی نیز وجود دارند کە کورکورانە قرائت دینی سادات را بدون چون و چرا دریافت، رعایت و انجام میدهند و در تبلیغ و ترویج آن نوع نگاە و تبدیل آن بە ارزشی مطلق فعالانە در عرصەهای مختلف جامعە مشغول انجام مأموریت هستند. این گروە از راە عواطف و بدون پرسش بە نوعی از خودویرانی شخصیتی و هویتی میرسند و آنرا عشق بە پیر می دانند. عاطفە مریدپرور است، اما عقل بە تقویت و تثبیت استقلال فکری افراد می انجامد. جامعە یارسان برای حصول آزادی بە حصول استقلال و لذا بە تقویت عقل احتیاج دارد. در عواطف و دیگر هیجانات احساسات محور، عقل از کار می افتد و تأمل و تفکر ناممکن می گردد، و تنها چیزی کە رخ میدهد اقدام است، اقدامی کورکورانە،غیر مسئولانە، احساساتی و مریدانە کە گاە نیز بە پشیمانی می انجامد. در کل عاطفە عقل کش و آزدی ستیز است. در کلامهای یاری بروشنی اشارە شدە است کە پیروان یاری نباید بە پیران ناکامل اعتبار و موقعیت کاذب ببخشند.
پیر عبدالعزیز بصرەای مرمو:
و پیر کج شرط سجدە نوران
پیر ناکامل گرد بر مکران
دایرەش ورای دوزخ موران
یاران بشنوان ای نخت و ارکان
آنچە مهم و ضروری بنظر می رسد، وارد شدن افراد پیشرو جامعە بە میدان اجتماع و دست دادن بە روشنگری و آموزش معرفتی است تا اینکە یاران بقول صالح، دون پیر موسی در دوران بابا ناوس، با آگاهی و درک کلام، راە زندگی اجتماعی را انتخاب کنند:
دوستانت بی پرس نشو سراوی
او پرسو جوی شون نیان او راوی
بی کلام رای یار مبو خراوی
او راگە غلط ندران تاوی
نگیران کجی رای باوالباوی
و شرط و شاە و پیر میردان زیاوی
٢. آیا باید لقب سید بە هفتوان را وارداتی پنداشت و ساختار سازمانی یاری آنرا ا ز دیگران بە عاری گرفتە است، یا اینکە میتوان با استناد بە کلامهای متون دیوان گورە آنرا یکی ازمتنفذترین نهادها و ستونهای رسمی و اساسی در ساختار سازمانی یاری دانست؟
پیر فیروز مرمو:
دمای او یاوا وآو حیات
نشکنا یاسای یاری تا ممات
بنا بە کلامهای متون در دفتر دیوانە گورە سادات یا پیران، کە بە هفتوان معروفند صلاحیت و اختیار مدیریت و راهبری جمهای یاری دارند. ما در یاری جمهای بدون نیاز و نذر
نداریم کە بە آنها اشارە کرد، بلکە در عوض میتوان از مشورتها یا گفتگوهای نام برد کە با جم یاری کاملا متفاوت است، چونکە شرکت در جمهای یاری الزام آور مقدمات و اصولی مهم و شروطی محکم است و من در اینجا وارد آن نمی شوم.
پیر رستم مرمو:
دیار و دیار، دیار و دیار
سلطان نالە ایوت میو دیار و دیار
خلایق جم بو دو دە یک هزار
بیان و پردیور دا جانین بگیران قرار
ایمی کشتنمان دو گاە و یک جار
بیست برە و دو صد خروس هنمان کردار
هن و میو خدا مگیلو نار
ژنان ناچە مکران گشت چنی رزبار
ارە امر سلطان بو جم کل بوطیار
آ وقت یاران بش ویشان بستانان چە یار
یە برشان بوران یە برشان نویچە بلان شار
تا پری یاران بوان و کردار
قبل از اینکە وارد بە موضوع اولین جم یاری در جهان مادی شد، بهتر است کە کمی بە عقب تر رفت و بخشی از دوران باباناوز را در مورد یاری و نوید آن در پردیور، جم و هفتوان را بطور گذارا مرور کرد.
ناوز مرمو:
یارم نکرو ای ذکر و نماز
شرطم هانە رمز رای جم و نیاز
……
یاران و کردار یقین بسپاران
میردان بغضو کین نتوی جم ناران
راگە و راداری و زور نرانان
دوستم نفروشو دین و دیناران
یاری نکران پا قهر و قاران
ورنە از و ژار پی گاز و ماران
ورکنی جرگشان ریشە دماران
مکیانیش اولای شیروی اغیاران
گرد بیدی و قول قولگای جاران
بواچدی هو حق حقم بشماران
ازم شهنشای پادشاە داران
و رای ازلیم صدق بو جاران
زیاد نوان چی شرط شای خاوندکاران
او ویر باوردی ازل هواران
بابا ناوز با این گفتە یکی از مهمترین ارکان یاری را تعریف و مرز جهانبینی دین خود را با اطرفیان با وضوح توضیح،مشخص و اعلام می کند. در کلام بعدی فضا و جو حاکم بر جم ، پایبندی بە دین یاری، اعلام مجازات در صورت قصور، و خاوندکاری خود را بیان می کند.
خزان،
احمد، دون بابایادگار در دوران باباناوز، از باباناوز میخواهد کە:
….
نە رزم جلیل چە روژ بوستان
نە برزنجە دا ظهور کر آستان
آستانە شرطت بیو و میان
پی دین یاریت چممان و راهان
قمری، دون مصطفی در دوران باباناوز،نیز از بابا ناوز خواهان آنست کە ایشان آیین یاری را در پردیور بانجام رساند:
صلا در و گرد شاە ناوز تونی
شیم او پردیور بنیر آیینی
حمزە، دون داود در دوران باباناوز، بە باباناوز می گوید کە در منطقەی شارەزویر و در خانە شیخ عیسی ظهور بنما و شرطو شروط یاری و وظایف نهادهای مختلف یاری را اعلام بکنید و هر کس از آنها سرپیچی کند مورد مجازات قرار میگیرد:
ذاتت خالقن شرطت چی دامە
چە یانە شیخ عیسی بدر پیغامە
نە شارەزویردا پیماندر کامە
صفو غلامان بدیشان طامە
چا پردیوردا بیان او رامە
شرطو ساجنار پا پیچو پامە
یارانت باور پا یانگو بامە
ناوزم چەنیت بدیم ایقامە
سینت بیاوبست جمشید و جامە
هفتوان باور او ور دمامە
پی شرطو شروت نقشو شمامە
دستگیر و یاران چاسانو سامە
هفتاد و دوت باور او ور زمامە
پیر و دلیلی پر و پیکانە
نود و نو گردین غلامە
چی هفتوانت موینان فامە
بمانو آ شرط تا روی قیامە
هرکە و زیادیت بشانو گامە
بشکنو اقرار شرطو خواجامە
مدیش نور تیغ تیر و بلامە
خزان نگران شرایط یاری است و بە باباناوز می گوید هر چە زودتر اعلام پادشاهی(خاونکاری) کن چونکە دشمنان در پی ضربە زدن بە تشکیلات هفتوان هستند هر چند تاکنون موفق بە انجام کار خود نشدەاند:
جیائی موزان ارکان نە جیوە
و هفتوانت مدان فریوە
باغشان مدزان چا قالوقیوە
دزدان بی بش مو چا ماواو جیوە
ذات باطنیت موزو هفت میوە
هفت میوە سید هفتوان ویوە
نعمت، دون شاەابراهیم در دوران باباناوز، با تأکید بر گفتەهای خزان از باباناوز می طلبد کە:
و ویت بوانش دعای پاک موزون
هفتوانت بو سروش میگون
واکو چە باقیت دو هفت مرەژیون
ها دو هفت تنت بنشان نە یک شون
شیخ باوا، دون سید محمد در دوران باباناوز، میگوید کە- بە نیابت از طرف سادات- ما بە خاوندکاری تو گواهی میدهیم و شرط و شروط تو را قبول و تأیید می کنیم:
جد و سیدان از بیم حریرە
مدیم گواهی نە سر زمیرە
تا کە بشنوان بدان خبیرە
بزانان تونی صایو زنجیرە
شرطو قدیمت در توشە پیرە
دستگای قدیمی اویار دسگیرە
…..
از دلیل و سید محمد بیانی
سرجممان بیا وەر نە در دانی
پیغمبران بوی جد سیدانی
پا قالبو تین بی و پیش خوانی
…..
ور نە خانە خاک ایمت کرد احیا
دلیل و سید محمد بیم نوجا
آوردن کلامهای فوق از باوە شمس فقط بیشتر بمنظور ریشەیابی اصطلاح سید بود کە در دورە باباناوز نیز بکرات مورد استفادە قرار گرفتە است.
اولین جم ، در عالم موجود، در کانی کیوز یا کانی کیوزلە شاهو برگزار شدە است. برگزاری این جم بعد از ملاقات و گفتگو و معرفی چهار تن بە یکدیگر صورت گرفت. آنها بدنبال پادشاە یا شاە باز (شهباز) برای صدارت امور بودند. زمانی که روحتاف از کشکول، آتسا و قلم جویای نام و نشان می شود، آتسا در جواب می دهد که:
روحتاف ویله نیم
هر سه پی شاباز شاهین ویلهنیم
جویای پیس و پست کوچ خیلهنیم
هر له قویتای قویت ای هسیلهنیم
راگیر ای پیل رای او پیلهنیم
جویار داغمای متای زیلهنیم
هایم نه جویار
پی اوستای متاع هایمه نه جویار
تاجران منن ویل نه گه شاری
دکان خالین جه دانه یاری
هیچ کس نمنن و رای هوشیاری
عالم هان نه خاو و غفلت تاری
بیداران عشق نین و بیداری
پی عین یکتا هانیم جه زاری
ویلیم نه راگه خانه خماری
کلام فوق وضعیت اجتماعی این دوره را با تمثیل و تشبیهاتی ماهرانه و ذوق هنرمندانه و توانایی سخنوری تحلیل می کند، و در نهایت نتیجه گیری می کند که باید ” عین یکتا” (خاونکار، پادشاه، شهریار) را صاحب دارالاداره کرد، هرچند کشف او طاقت فرسا و خالی از رنج نیست.
بعد از گفتگو زیاد و برای نیل بە هدف، یعنی پیدا کردن پادشاە، بە پیشنهاد روحتاف بە برگزاری جم دست می زنند. آنها بە پیشنهاد روحتاف ما حمل خود را با هم “تیکل” قاطی میکنند با این اعتقاد کە جم جسد مردە را وادار می کند کە از تابوت “ترم” بپا خیزد.
روحتاف (بنیامین) مرمو:
تیکل بکرمی، تیکل بکرمی
هەر چوارمان نیازمان تیکل بکرمی
و سوز اسرین دعاش بدرمی
پلامار و جم راسان بورمی
تا شاە بوزو و کویرە گرمی
حق دلش نرم مو پری دل نرمی
شاە وستن و کوی جا حیا و شرمی
و جم وە میزو لاشە و سر ترمی
جهارتن هریک بنوبەی خود دعا جم را بە یکدیگری پیشنهاد می کنند، اما با ارائە استدلال از طرف هر کدام از آنها، بە این نتیجە می رسند کە دعا جم از حوزە اختیارات آنها خارج است.
روحتاف مرمو:
کشکول دلیل، کشکول دلیل
بوانە دعاش کشکول دلیل
دعای ناز تو مبونی قویل
چون کە رهبری نە والای مندیل
کشکوک در جواب می گوید:
روحتاف و منی، روحتاف و منی
واچی و ردای ویم پیم مو و منی
شاە ممارو مل منانو منی
ازنان ایشخاص ازل مسکنی
ایگایش نی جمدا ایشخاصم هنی
هاتونی پیر ازل جوشنی
مو تو بدری دعای روشنی
وقتی داود استدلال می کند کە او نمی تواند با بزبان آوردن ” و ردای ویم” دعای جم را بخواند و همزمان آگاە از اینکە سرپیچی از فرامین و شروط شاە می توند عواقب وخیمی برای او بدنبال داشتە باشد، پیشنهاد را رد و خواندن دعا را بە روحتاف، کە “پیر ازل” است، می کند.
روحتاف در جواب می گوید:
کشکول بی راهی، کشکول بی راهی
واچی و شرط ویم مو و بی راهی
موی و منی بار راگە عفوایی
شاە باز مل مارن موروم پایی
از خلیفەنان نە ازل جایی
ایکاش خلیفەم نە جم شاهی
لایقن آتسا بدو دعایی
ها اون هاتف رمز یکتایی
روحتاف بدلیل درست ندانستن بزبان آوردن “شرط ویم” و داشتن سمت خلیفە در جم ،خواندن دعا جم را رد و آنرا بە آتسا پیشنهاد می کند.
آتسا در جواب بە روحتاف می گوید:
روحتاف و فخری، روحتاف و فخری
واچی خذمت و یم موو و فخری
موی منی کار بی مایە کفری
شاە باز ممارو بالم و صفری
از خذمت چی بیم نە ازل مهری
دیلک چی بوینان پی پاکی چهری
ایکاش دیلک چیم چی جمو نهری
مر قلم واچو دعای حق بحری
باش کماندارن نە گردین شهری
قلم (مصطفی داوان) در جاوب می گوید:
آتسا ناباوان، آتسا ناباون
ها دعای جمی و از ناباون
از دستم دایم تیر و قضاون
نە ازل امر موتم و لاون
پاسبانی جم و ازی داون
خارانی نە دویر کردەنم پاون
ناستنم بیان و جم شاون
قلم دوبارە مرمو:
ایکایش نی جمە، ایکایس نی جمە
پاسبان نان ایکایش نی جمە
شومە بواندی دعای اقدمە
از نمارزی خار بیو پی شومە
نە دویر موستی ژی شان قدمە
تا دلیل و پیر بونی چر رمە
کس ندارو حد حرفی جە لمە
بواندی دعای حقوق زمزمە
بعد از اینکە آتسا و قلم با استدلالات خود ، اولی بر مبنی بر وظیفە “خدمت” و دومی بر “پاسبانی” تأکید کردند- و حتی قلم تا آنجا پیس رفت و حمایت از دعا خواندن از طرف “دلیل” ( کشکول، داود) و “پیر” ( روحتاف، بنیامین) کرد- از خود سلب اختیار دعا خواندن کردند، تا اینکە روحتاف بانگ بر آورد و گفت کە بیادم آمد کە اختیار و وظیفە دعا خواندن از آن “هفت لالە ازل” می باشد و بە حکم حق یا پادشاە میتواند در این جم حضور یابد و دعا را بر آن بخواند.
روحتاف مرمو:
ها زیام نو ویر، ها زیام نە ویر
هفت لالە ازل ها زیام نە ویر
آ هفت جم قدیمی حریر
مر حق باروشان پی ورو تدبیر
او عنقای سر جم سید فقیر
از اومان بیو پی جمو سریر
بونو دعای آمین دلگیر
تحقیق موینیم پادشای کبیر
آتسا حرفهای روحتاف را تأیید می کند و می گوید فقط سید حق و اختیار دعا جم و سر نشینی جم را دارد:
ایوالە روحتاف، ایوالە روحتاف
و واتە حقت ایوالە روحتاف
خاص زانیاریت کرد ویر ازل صاف
حق بیرو لالەت رجای شیرین کاف
بریا و انداز آ هفتە نور باف
اوشانن خضرایی کوە قاف
دعا و سید رواجن معاف
سرجم اول عنقا بی صحاف
عنقا (شیخ موسی، سید محمد گورە سوار) مرمو:
درویشان پاک، درویشان پاک
درویشان عین دین و دیدە پاک
پی چیش نیشتندی ساکن و غمناک
چیشن مشکل تان کفتن نە روی خاک
آ سفرە چیشن نیاز محاک
چیشتان کردن گم نی چرخ افلاک
مگر دلورتان ژی کفتن و تاک
و ادامە میدهد:
بواچدی هنم، بواچدی هنم
راز درونتان بواچدی هنم
ازیش نە راتان کمترین بەنەم
آرو نە خاودا بیان بی ونەم
شیوەتانم دی نە خاو مزەنم
ازیش نە کوە نیور ازلین رنەم
دام شرط و شون راە یاری سنم
……
برشیم جە یانە، برشیم جە یانە
پی عشق دینتان برشیم چە یانە
نیش یاری تان گیلا میانە
و هر هفتمان بی دلیل روانە
نە ورممان زیا رمز یکدانە
دینمان شیوتان هر وی نیسانە
اینا امانی پی ور پیمانە
……….
بیان بو پیمان، بیان بو پیمان
بلام سرتان بیان بو پیمان
مواچدی میو بوی ظاهر لیمان
نە درون وازن راە حق قاپی مان
شریعت پی گرد هر هانە ریمان
و عین شمە جای ازل دیمان
ایکا و راتان ماوریم ایمان
عنقا وقتی حالت آنها و سفرە را می بیند جویای وضع پریشان جهار تن می شود و بە آنها یادآور می شود کە او در خواب این وضعیت را دیدە است و او بعنوان سید می تواند شرط و شروط جم یاری را اجرا کند. او در ادامە می گوید کە برای هفتوان راهبری و دلیل فرستادە شدە است و آنها با عشق بە یاری بە میدان آمدە اند و بە این راە ایمان اوردەاند.
روحتاف مرمو:
موراز بی حاصل، موراز بی حاصل
یاران موراز دینمان بی حاصل
نازمان راوج بی نی جم قابل
اینا هفت لالە پی شرط بی نازل
بوانان دعای ازلین عادل
ایمیش و آمین جم بوم واصل
ایمجار موینیم شاە باز قابل
…….
شاە باز بازان،شاە باز بازان
موزو نە جم شاە باز بازان
دوسان و آمین گوش ارە رازان
خیال برزق جە درون نارزان
عنقای ازلمان آما و رازن
و سایەشان بی روشنی وازن
…….
روشن بی زیلم، روشن بی زیلم
روزان مبو کشت باطنی کیلم
عنقا بوانە دعای سر خیلم
تا گدار کرو شاە نە روی هیلم
…….
شاە کرو گدرا، شاە کرو گدار
و هیلو کردەمان شاە کرو گدار
و دعا ا آمین جم بومی جویار
تاقیق نی جمە قبولن کردار
پیمان مزیوە کاکە دفتردار
مدرو بیان شوقی حق اثار
روحتاف مژدە می دهد کە مراد و آرزو آنها حاصل گردید و از عنقا می خواهد کە دعا را بخواند تا اینکە آنها هر چە زودتر نایل بە دیدن و دیدار پادشاە گردند.
سلطان خود نیز در جم حضور می یابد و با ابراز خوشحالی از شرایط بە پیش آمدە، دستور دعا خواندن را بە عنقا میدهد و همزمان وظایف و اختیارات چهار تن ، کاکە دفتردار، زردەبام و روچیار را تعیین و مشخص می کند:
عنقا بوانە، عنقا بوانە
و شرط روحتاف دعاش بوانە
اینە آ جمو گمە خضرانە
ایکایش نە شاهو سوزش کریانە
کشکول پی تکبیر و جم بکیانە
کاکەی دفتردار هن چی دیوانە
آتسا خذمتش نی سفرە و خوانا
قلم وریا بر تیر نە کمانا
زردەبام، روچیار نازشان روانا
اینا ارەمای جمو راستانا
…….
کشکول بوانە، کشکول بوانە
کشکول قوض ویت بوانە
طیار بکر جم و کل نیشانە
فراشی جممان و تو بریانە
عنقا دعا را با دستور سلطان می خواند:
موانی دعا، موانی دعا
و امر خواجام موانی دعا
هفت تن پاکتاو نیشتن نی جمدا
پادشام مگرو وەک ور نە سما
و شرط روحتاف کشکول دانا
و قلم زرین رکنی موسیا
و خذمت کردە هاتف آتسا
و تیر و غضو قلم پی غزا
و ناز روچیار چنی زردەبام
ای دعامان دا و اشارە شام
موراز بو حاصل نی جمو خواجام
آنچە تا اینجا از نظر گذشت مربوط بە دوران شاهو و نقش سادات در مدیریت جم کانی کیوز بود.
در دوران سلطان، با توجە بە اعلام دین یاری و تشکیل نهادهای یاری، هفتوان و نقش آنها بیشتر مورد تعریف ، توضیح و توجە قرار میگیرد. من در اینجا وارد بحث چگونگی پیدایش هفتوان نمی شوم، بلکە تمرکز بحث بیشتر روی حضور و نقش آنها در دین یاری از نظر فرامین سلطان خواهد بود. بعد از خلقت هفتوان از طرف سلطان، بنیامین مژدەی بوجود آمدن آنها را بە یاران میدهد و آنها را راهنمایان و “دسگیر” یارها می نامد:
مگیردی نور راگە گمراهی
چە هفتوانە مکردی جیاهی
سلطان از هفتن میخواهد کە بر نقش و وظیفە هفتوان در دین یاری گواهی بدهند و از شرط و اقرار ازلی و بیابس پردیوری سرپیچی نکنند:
بنیام بشمارە، بنیام بشمارە
پری هفتوان گواە بشمارە
اینە شرط سر ازل اقرارە
بیاوبس دین کردیم اظهارە
هفتوان چە نور ویم کرد اشارە
شاهدی بدر بکر اخبارە
میردان بشنوان نوان انکارە
هفتوان دسگیر آمان پی یارە
گرد قبول کران شرط و اقرارە
دسگیر پری گرد میردان قطارە
هر چە روی قدیم تا وروی آرو
هیچ کس پا خطر چی راە ننیرو
هفتاد و دو پیر ار نور پیش وارو
هنگاوە غلط پی ویش نگذارو
هرچە نو دما تا چە سارا رو
گرد سجدە او شرط هفتوان بارو
هرچە روی ازل تا چە پردیور
هفتوان دسگیر تا و روی محشر
داود،بنیامین،پیرموسی، رمزبار
یارزردەبام،مصطفی، روچیار
شاهدی بیان پری جم یار
دسگیر هفتوان پی شرط و اقرار
هفتن هرکدام بنوبە خود فرمان و دستور سلطان را قبول می کنند و بر اجرا شدن شرط و اقرار سلطان مهر تأیید می گذارند. من در اینجا مهمترین بخش کلامهای آنها را در این مورد می آورم:
بنیامین مرمو:
او بان چمان، او بان چمان
عازیز امر تو اوبان چمان
ای شرط و قولە ویران نکران
میردان غلامان گرد قبول کران
هرچە روی آرو تا روژ باقی
شرط دار هفتوان تاقیقا تاقی
داود مرمو:
او بالای دیدە، او بالای دیدە
عازیز امر تو او بالای دیدە
هرچە خانە سر تا کوشک زرین
هفت پورم دسگیر شک نیا یقین
هرچە نودما تا کرد و کرم
ها هفتوان پی یاران محرم
پیر موسی مرمو:
شام چە بالای سر، شام چە بالای سر
هرچە رضاتن شام چە بالای سر
میردان نکران جم و جیایی
فردا چە حضور دیوان شاهی
قپان باوران و میرد آزمایی
سرازیر نوان چە رو سیاهی
رمزبار مرمو:
بی او قوە دل، بی او قوە دل
عازیز امر تو بی او قوە دل
هر کە چی دما بکرو خطر
بولاونو اقرار شرط پردیور
بشانو هنگاو نختە زیاتر
بشش موران چە حوض کوثر
مصطفی مرمو:
او بان گیانی، او بان گیانی
عازیز امر تو اوبان گیانی
میردان ننیران پا بی اندازە
جیا مکران یک رسمی تازە
مدیشان چە ور تیر غضبناک
مکیانیش چە توی ملت سیواک
زردەبام مرمو:
او روح راونا، او روح راونا
عازیز امر تو او روح روانا
هرچە روی آرو تا چیگو دما
یاران نولاوان ای شرطو بنا
یاری نفروشان و جیفە دنیا
نوا چە آخر بوان روسیاە
ننیران قدم روشت بی راە
روچیار مرمو:
او گیان روان بو، او گیان روان بو
عازیز قول تو او گیان روان بو
هرچی نودما و روی آخر
دسگیر هفتوان گرد دیوان بوان شاکر
هر کە چە یاری کرو پیوستە
بولاوی ای شرط ای بیاوبسە
او خجالت بو رجاش نرستە
گیر مو چە غضو راە ژار کستە
بنیامین بعد از چند کلام از سلطان می گوید کە پیروی از سیدان مبنی بر اصول شرط و اقرار فراهم است، چونکە خاونکار در وجود آنها در تمام زمانها تجلی و ظهور می یابد و بر هر یاری داشتن پیر و دلیل اصل است :
او شون سیدان، او شون سیدان
بیدی بگنمی او شون سیدان
هر نە روی ازل تا آخر زمان
پادشام ظهور مو چە هفتوان
یاران راگەشان او خانە دانان
خاندان شرط هر هفتوانان
ایمیش بگنمی او شون گیانان
نامە هفت پور و صدق بوانان
…..
خاندان و گیرە، خاندان و گیرە
گردین غلامان خاندان و گیرە
هر کە نە جمدا ندو تکبیرە
بش بریای دامان دلیل و پیرە
صف غلامان او جم امیرە
ها هفتوانن پیر و دسگیرە
سلطان اعلام می کند کە این شرط و پیمان با گواهی هفتن، هفتاد و پیرە،نود و نە غلام و شصت و شش غلام کمر زرین مهر گشتە است ، تا اینکە یاران بە راە درست هدایت شوند، و این پیمان دیگر نباید با آمدن خدایان دیگری تغییر کند، بلکە تا ابد تغییر ناپذیرند:
بنیام گواهی، بنیام گواهی
پری هفت پورە دریان گواهی
اینا بستمان شرطو پیمایی
یاران بە نیشان و ایو الهی
و شرط هفت پور بیم شان بنمایی
میردان نی دما نوان گمراهی
اربیو بیون هزار خدایی
هر خدایی بوش بیون بارگایی
نشانان بی شرط پا چە زیاهی
نشکنان ایقول پیر و پادشاهی
هر چە ای وادە تا رو رجاهی
ای گز و کوچ بو بنیام نیاهی
هیچ کس نی دستگاە نبوش جیایی
تا بوخشیشان جرمو گناهی
ننیران جە نو مینگە و بارگاهی
ننیران بی شرط جم و جیایی
سجدە باوران و پور شاهی
تا بوخشیشان جرمو گناهی
…..
اگر چینو دما بیوبیون خدا
هر خدایی بوش بیونی بارگا
نولاوان ایقول مکران حاشا
ور چە هفتوان جیا کران راە
بنیامین شاهد تو بدر گواە
چە وادە آخر نین شان رجا
کردەشان مدری و باد فنا
اینە او اقرار نژیر ساج دریا
هفتوان پی شرط آروم کرد پیدا
دسگیر هفت انور یاران نوشیدا
ای کاسو کوچ بو تا و روی عقبا
تا و روی عقبا دیوانو پادشاە
تو و روی عقبا دیوانو پر بیم
مبو بیان بو نامشان و مقیم
سلطان دوبارە تأکید می کند کە با آمدن خدایانی دیگر و تشکیل دیوانها و بارگاههای باوری منحصر بخود، یاران نباید از قوانین و شروط یاری سرپیچی کنند و جدا و مستقل از هفتوان دین را ممارست نمایند. این قوانین و تشکیل هفتوان قول و قرار زیر ساج نار است کە امروز جامە عمل پوشیدە است و تا روز عاقبت استوار و شامل است. الآن نام یک و یک آنها بیان می شود:
هام شرط قدیم، هام شرط قدیم
سید محمد و سید ابوالوفا هام شرط قدیم
سیداحمد المیر و سید مصطفی
اینام و جفت گواهی بیا
سید شابدین و سید حبیب شاە
مجرد القول نە هر دو دنیا
سیدباویسی ها علمدارە
علمدار بر هم تاو بارە
سلطان سحاکم ذاتم طیارە
نە روژ حساو اینانم یارە
سلطان بعد از معرفی هفتوان، موقیعتهای آنان را بر می شمارد و در نهایت اعلام می کند کە من سلطان سحاک هستم و ذات من یگانە است و هفتوان در روز حساب یاران من هستند. سلطان سید محمد را نیز سر حلقە هفتوان و سرجم نشین قرار میدهد:
آسمانو زمین و نازش کمن
سید محمد پیر اقدمن
کاکە بشنودی هفت پور سرجمن
هر هفت وکیل و فانوسو شمن
سلطان چند مرتبە دیگر بر اصل هفتوان در کلامهای متوالی تأکید می کند و از یاران میخواهد کە از آنها پیروی نمایند، و می گوید کە سرپیچی یاران از این اصل عواقب ناخوشایند برایشان بدنبال دارد. سلطان از بنیامین می خواهد کە نام هفتوان را اعلام کند تا اینکە پیر موست آنها را در دفتر ثبت نماید. در این جا نمونەهای از این کلامها اوردە می شود:
از چنی تومن ار هی بنیامین
ای سرە او تو آشکار بی مبین
امجار تو بنیر نام هفت لامین
موسی بوانو یکیک نە ثبتش
تو بوان نامی اسم هر هفتنش
بنیامین فرمان سلطان را اجرا می کند و می گوید:
عازیز و سفا، عازیز و شفا
عازیز امر تو پیمان بی شفا
میلت و محبت بی رنجو جفا
اینا موانی نامشان و صفا
سید محمد، سید ابوالوفا
سیداحمدالمیر سید مصطفی
سید شابدین سید حبیب شاە
سید باویسی علمش و پا
عازیز امر تو پا میل و بقا
جم غلامان گرد ویکاە زیا
اینا هفت فرزن نامشان نریا
پری هفت شان گواهی دریا
فردا جە بانا نکران حاشا
ور چینو دما ار حاشا کرا
هیچ شکش نین فردا چە عقبا
چی شرطە شرطی بکران جیا
هیچ نین جواوشان موان روسیاە
نولاوان ای شرط پی جیفە دنیا
…..
شاە سر جمن، شاە سرجمن
اینە ارمای شاە سرجمن
هفتوانە شولە فانوسو شمن
هفتن هفتوان ویچینو کمن
هر کە جیا کرو توم هرە من
بی بش نە درگاە پیر سرجمن
بنیامتن نیز رعایت اصل شرط و اقرار و پیروی از هفتوان را نیز تأیید می کند.
نتیجە:
سید ( سید و پیر مترادف همدیگر هستند و در دفاتر یاری از هر دو نام بردە می شود. این لقب هفتوان در تمام دوران ماقبل پردیور و مابعد آن بودە است) دارای تاریخی دراز در سازمان و ساختار دین یاری دارد. سلطان در تمام گفتگوهای کە در زمان پیدایش هفتوان با دیگر یاران خود دارد، می گوید کە در زیر ساج نار قرار بر این بود کە من نهاد هفتوان را بنیاد نهم و تمام یاران را موظف بر پیروی از آنها امر نمایم. در دوران باباناوز بکرات نیز از هفتوان نام بردە شدە است و وظایف و مسئولیتهای آنان بروشنی تعیین گشتە است. مبنی بر کلامهای یاری، مدیریت جم، بعهدە سید در کنار دلیل و خلیفە می باشد، اما سلطان با صراحت کلام و پیام شفاف بر عدم نقض موقعیت سید یا پیر از طرف دیگران جدی تر است و آنرا گناهی بزرگ می داند، اما بقول سلطان، این ادعا و اقدام از طرف دیگران میتواند بدلیل خطاکاریهای سادات یا پیران باشد:
ار عامی پیر بو، ار عامی پیر بو
یا نە جی سید نە جم بنیشو
خطایگش کردن ها چە عالما
چە شیطان بدتر و دور آدما
شیطان حقیقت آمان حساون
عامی و پیر بو پیر چە خطاون
این وظیفەی نخبگان جامعە یارسان است کە دست بە روشنگری زنند- روشنگری بە این معنی کە موضوع و مسئلە محور باشد- و عقل جمعی جامعە را از اسارت و انقیاد طمع ها و تعصبهای فردی “پیر چە خطاون” در بیاورند. نوک قلم انتقاد و روشنگری باید راە تقابل حق و قدرت را بخوبی تشخیص دهد تا اینکە در دام باریک بینی نایفتد، چونکە آنکسی کە طالب حق است باید الزاما آزادی خواە نیز باشد و گوش شنوا برای شنیدن اظهارات طرف مقابل از خود نشان دهد. ما نمی توانیم با قدرت جلوی نفوذ کاذب و باطل بعضی از سادات ( خیلی از سادات چە در گذستە و چە اکنون از پیشقراولان فکری و عملی جامعە یارسان بودەاند و هستند و دیوانە گورە را چراغ راە و راهنمای عمل خود کردەاند) را بگیریم، چونکە استفادە از قدرت بە راە فساد و غیر آزاد می افتد و جامعە را بە هنجارهای نادرست و تنشهای اجتماعی سوق خواهد داد. بهترین راەحل و منطقی ترین گزینش آن است کە باری دیگر این فرصت را بە “دیوان گورە” بدهیم کە “بیاوبس” و دیگر شرط و اقرارهای یاری را بدون واسطە برای جامعە یارسان توضیح و تعریف کند.
امیر سلیمی
اسلو، ٣/١٠/٢٠١٤