Breaking News
Home / امیر سلیمی / نگاهی کوتاە بە ناسیونالیسم

نگاهی کوتاە بە ناسیونالیسم

یارسان مدیا
‏23‏.06‏.2020
امیر سلیمی

امیر سلیمی

سرآغاز
ناسیونالیسم هم احساس تعلق است و هم یک ایدئولوژی سیاسی. با این حال، مشخص است که این دو به هم وصل شده‌اند. ملی‌گرایی می‌تواند هم افراطی و هم معتدل باشد. ناسیونالیسم به عنوان یک جنبش در تأسیس دولت‌های ملت مدرن و در دموکراتیزه کردن آنها مهم بود. همچنین نقش مهمی در آزادسازی مستعمرات در آفریقا و آسیا  و استقرار کشورها در اروپای شرقی پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی داشت. نقش تاریخی ناسیونالیسم به معنای پایان یافتن آن به عنوان یک نیروی سیاسی نیست. ناسیونالیسم اغلب به عنوان الهیات سیاسی و ایدئولوژی  راست‌گرایانه درک می‌شود، اما این لزوماً درست نیست. بسیاری از احزاب و جنبش‌های چپ سیاسی بر پایه اهداف و ارزش‌های جنبش‌های ملی و یا با ریشە در آنها استوار هستند و استقلال ملی را مطرح می‌کنند.

به گفته اندرسون و اسمیت، ملت‌ها سازه‌های ناب هستند که به دلایل سیاسی‌، جمعیتی/مردمی یا سایر دلایل ساختاری به وجود آمده‌اند. آنها معتقدند که ناسیونالیسم در درجه اول موضوع قدرت و سلطە سیاسی است.

هدف ناسیونالیسم این است که ملت، یعنی یک موجود زبانی، فرهنگی و تاریخی، باید یک کشور مستقل را تشکیل دهد. در غیاب یک کشور ملت که از قبل تأسیس شده، ناسیونالیسم راە را برای به وجود آوردن ملتی، که با مرزهای سیاسی تقسیم شده و یا خواستار رهایی ملی از حاکمیت یک قوم بیگانه است، امکان‌پذیر می‌کند.

جنبش‌های ناسیونالیستی بیشتر ریشە در مسائل خاکی/سرزمینی دارد کە به عنوان ملک و میراث مشترک مردم تلقی می‌شود، و باید بر ای پاسداری و حفاظت از آن در برابر قدرت‌ها و نیروهای خارجی و متجاوز دفاع کرد.

جنبش‌های ناسیونالیستی که می‌خواهند یک ملت را از یک دولت موجود جدا کنند، جدایی‌طلب خوانده می‌شوند. ناسیونالیسم خالص مستلزم آن است که همه‌ی اعضای ملت در مرزهای یک کشور-ملت جمع شوند. سیاست ناسیونالیستی غالباً زبان و شیوه زندگی ملت را بر سایر زبان‌ها و روش‌های زندگی اولویت می‌بخشد. بنابراین سیاست ناسیونالیستی درصدد جلوگیری از نفوذ یا مهاجرت بیش از حد از خارج است. تأکید ناسیونالیسم بر ملت به عنوان یک نهاد اساسی مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا ایده‌آل کردن مفهوم جمعیت یک کشور به عنوان یک گروه یکنواخت از خصوصیات و حقوق تاریخی خاص، که آنها را از سایر ملل متمایز می‌کند، مورد انتقاد قرار گرفته است.

در واقعیت، نادر است که یک کشور فقط از یک گروه مردم تشکیل شود. معمولاً چندین گروه در کنار هم زندگی می‌کنند که یکی از این گروه‌ها گروە مسلط است. برخی از منتقدان ادعا می‌کنند که ملت فقط یک ساخت و ساز است، یک جامعه خیالی. این انتقاد بر ماهیت ذهنی مفهوم ناسیونالیسم تأکید دارد.

ناسیونالیسم به دو صورت معتدل ​​و افراطی وجود دارد. ناسیونالیسم معتدل مبتنی بر سازش است. ناسیونالیسم معتدل ​​در بسیاری از کشورها از جمله نروژ، سوئد یا دانمارک رایج است. ناسیونالیسم معتدل، مهاجرت و پذیرش شهروندان جدید را می‌پذیرد، اما انتظار سازگاری آنها با زبان و آداب و رسوم کشور را دارد.

شکل افراطی‌تری از خود ناسیونالیسم خود محور، شوونیسم نامیده می‌شود. شوونیست‌ها یا ناسیونالیست‌های افراطی تأکید می‌کنند که تابعیت فقط برای فرزندان والدین اصیل محفوظ است و با مهاجرت، از آنچه به عنوان مناطق فرهنگی خارجی و بیگانە می‌بینند، مخالفت می کنند.

ظهور و عروج ناسیونالیسم در اروپا

سیاست ناسیونالیستی رادیکال در بسیاری از موارد منجر به جنگ و درگیری خشونت آمیز شده است. مانند سیاست ژاپن از اواخر دهه 1800 تا 1945، سیاست‌های آلمان در دهه 1930 و در یوگسلاوی سابق پس از انحلال فدراسیون.

ملی‌گرایی افراطی همچنین با ادعای عزت نفس یکنواخت ملت، با سرکوب اقلیت‌ها، پاکسازی قومی و نسل کشی در نتایج دلخراش و وحشتناکی به دنبال داشتە است.

ناسیونالیسم به عنوان یک جنبش سیاسی در اروپا در قرن نوزدهم پس از انقلاب فرانسه در سال 1789-1799، ظهور کرد.

1) ناسیونالیسم سیاسی (فرانسە)، ملت را یک جامعه سیاسی می‌داند. همه شهروندانی که به موسسات سیاسی کشور می‌پیوندند متعلق به ملت هستند. این جهت ریشه در روشنگری و انقلاب فرانسه دارد، هنگامی‌که انقلابیون فرانسه را به عنوان یک ملت متحد می‌کردند، با حقوق و تعهدات برابر برای همه.

 

2) ناسیونالیسم قومی (آلمان)، ملت را گروهی می‌داند کە دارای فرهنگ، زبان و ریشه‌های مشترکی هستند. کسانی‌که فرهنگی غیر از اکثریت دارند بخشی از ملت نیستند. این طرز تفکر و تعریف ریشه در رمانتیک آلمانی دارد و از این ایده الهام گرفته می‌شود، که هر گروە مردمی دارای ویژگی‌های خاص خود هستند که از طریق زبان و فرهنگ عامیانه متبلور و بیان می‌شود.

قیام‌های ناسیونالیستی در 1830-1831 و در 1848، از کشوری به کشور دیگری سرایت کرد. تا این زمان، بیشتر ایالت‌ها/امارات  به عنوان پادشاهی سازماندهی شده بودند، و سلطنت (پادشاه/امپراتور) بخشی از قدرت خود، در برابر اطاعت “شهریاران” از او، با آنها تقسیم می‌کرد.

بنابراین، خواسته‌های ناسیونالیستی در بیشتر موارد به معنای از دست دادن قدرت و سلطە مطلقە پادشاهان و امپراتوران است. بنابراین بسیاری از پادشاهی‌ها و امپراطوری‌های اروپا مدت‌ها در تقابل با ناسیونالیسم بودند.

ناسیونالیسم تأکید کرد که هر ملتی باید دولتی تشکیل دهد و هر کشور باید ملی باشد. گروه‌هایی که مطالبات ناسیونالیستی را مطرح می‌کردند، معمولاً جنبش‌های گسترده مردمی نبودند، بلکه بیشتر نخبگان دارای تحصیلات یا موقعیت اجتماعی بودند، که آینده‌ای را برای خود در دولت جدیدی که مبتنی بر ملت بنا شده بود، می‌دیدند. برخی معتقدند که ناسیونالیسم در قرن نوزدهم ایدئولوژی بود که از بالا برای ارتقاء یک پروژه دولت‌سازی خاص استفاده شد.

در بعضی جاها ناسیونالیسم اتحاد، در جاهای دیگر تفرقه ایجاد می‌کرد. در قرن 19، ناسیونالیسم منجر به اتحاد در ایتالیا شد، که در آن زمان از نظر سیاسی بین بسیاری از ایالت‌های کوچک تقسیم می‌شدند. در امپراطوری اتریش-مجارستان، منجر به مطالبات رهایی بسیاری از ملل مختلف که تحت سلطه پادشاهی بودند، از جمله چک، اسلواکی و مجارستان شد.

در سرزمین‌های آلمان، مردم، که همه دارای یک زبان مشترک بودند اما هیچ کشور مشترکی نداشت، تمایل اتحاد ملت آلمان به وجود آمد. سرزمین‌ها تحت رهبری پروس از سال 1870، در امپراتوری آلمان گرد هم آمدند که سرانجام به هسته‌ای برای ملی‌گرایی تهاجمی تبدیل شد و به وقوع جنگ جهانی اول کمک کرد. با پایان جنگ جهانی اول، خواسته‌های زیادی برای تعیین سرنوشت ملی وجود داشت. در توافق صلح، وودرو ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده، اصل خودمختاری را تأیید کرد، که در بسیاری از مناطق شور و شوق ایجاد می‌کرد. اما در قالب ناآرامی و درگیری های جدید عواقب غیر پیشبینی شدەای به دنبال داشت. لهستان و چکسلواکی (در میان دیگران) به عنوان کشورهای مستقل جدید ایجاد شدند. به مردم مناطق مورد مناقشه در جاهای دیگر اجازه داده شد تا در همه پرسی‌های مشورتی شرکت کردە و اما  همیشه با نتایج غیر مشخص کە بە تنش منجر شد. پیامدهای ناسیونالیسم نه تنها انقلاب و ناآرامی بلکه پایە ریزی یک نظم سیاسی جدید در روابط جهانی بود. ملی‌گرایی به همراه ایده‌های دموکراسی در بسیاری از مناطق استعماری برقرار شد. در دهه 1900، تا دهه 1960، ناسیونالیسم منجر به مطالبات و مبارزات برای آزادی ملی در مستعمرات سابق جهان سوم شد.

نگاە بعضی از نظریەپردازان مفهوم ناسیونالیسم

اسمیت دارای یک نقطه عزیمت عملی تر است: احساس و درک مشترک از “جمع” خواه خیالی باشد یا نباشد، برای کسانی که آن را تجربه می‌کنند، کاملاً اصیل است. اسمیت همچنین معتقد است که تمایز بین فرهنگ‌ها و دولت ملت‌ها امری مصنوعی است. اگر فرهنگ‌ها هسته درونی نداشته باشند، هیچ شکل دیگری از جامعه بشری نیز هسته‌ای ندارد. برخی دیگر از منتقدان اندرسون و گلر معتقدند که شدیدترین انتقاد ناسیونالیسم از استاندارد دوگانە برخوردار است. اسميت پنج کاربرد اصطلاح ناسيوناليسم را چنين بر می‌شمارد: ۱- کل فرآيند شکل‌گيری ملت و حفاظت از آن، ۲- آگاهی از تعلق به يک ملت، ۳- زبان‌ها و نمادهای يک ملت، ۴- يک ايدئولوژی (نظريه فرهنگی ملت‌ها)، ۵- جنبشی سياسی و اجتماعی برای کسب اهداف ملت و تحقق اراده ملی. او با توجه به اين کاربردها نظريه اصلی ناسيوناليسم را متشکل از چهار گزاره اصلی می‌داند: الف_ تقسيم جهان به ملت‌هايی با منش‌، تاريخ و سرنوشت خاص، ب_ ملت به عنوان منبع همه قدرت‌ها و اختيارات سياسی و تقدم وفاداری به ملت به ساير بيعت‌ها، ج_ تعلق داشتن به ملت به عنوان شرط آزادی و تحقق اراده آدميان، د_ آزادی و امنيت ملت‌ها شرط صلح جهانی.

 

ارنست رنان در رساله‌ی معروف خود «ملت چیست؟» نگاه ویژه‌ای بە موضوع  ملت دارد و ملت را حاصل میراث مشترک و اراده‌ی باهم بودن و ماندن می‌داند. رنان بە برتری نژاد اروپایی و فضیلت یونانی بر ملل شرق قائل بود و می‌توان گفت، کە تعریف ایشان از ناسیونالیسم تحت تأثیر و شعاع فرهنگ یونانی و اروپا گرایی و خردگرایی بود.

١- رنان نظریه‌ی آلمانی‌نژاد را که بیان می‌داشت، اکنون که تقسیمات فئودالی، امپراتوری و… منسوخ شده‌اند تنها عنصر استوار نژاد هر قومی است که استوار و دایمی است و بایستی مبنای تشکیل ملت قرار گیرد و این چنین بود که دولت آلمان مشروعیت می‌یافت تا نژاد ژرمن را حتی اگر خود نخواهند گردهم آورد. نازی‌ها عامل نژادی را در تشکیل یک ملت و دولت اساسی می‌دانستند و به شدت متأثر از رمانتیسیسم قرن نوزدهم همه پیچیدگی‌ها به یک فرمول ساده یعنی نژاد (Race) تقلیل می‌یافت. نظرات هیتلر و حتی ویلسون را می‌توان در ذیل نظریات نژادی دانست. هیتلر معتقد بود که تنها نژاد نوردیک منشأ تمدن بوده و تاریخ چیزی جز مبارزه‌ی مرگبار آریایی و یهودی نبوده است. مکتب نژادی به مکتب آلمانی شهرت یافته است ولی پایه‌گذاران آن دو نظر فرانسوی به نام‌های گوبینو و وارشر دولاپوژ بودند و بعدها توسط چمبرلن انگلیسی که تابعیت آلمانی گرفت در آلمان تبلیغ و ترویج شد. رنان نژاد را ناکافی برای تشکیل ملت دانست و بیان می‌داشت اساساً نژاد خالص و واحد مفهومی موهوم و نایاب می‌باشد و از طرفی هم بررسی نژاد و تحول آنها در تاریخ دارای اهمیت است و در سیاست جایگاهی ندارد.

٢- زبان نیز عنصر دیگری بود که عده‌ای آن را بنیان ملت می‌دانستند. فیخته (۱۸۱۴-۱۷۶۲) معتقد بود افرادی که دارای زبان واحدی هستند یک ملت محسوب می‌شوند و جوهره ملت زبان مشترک است. رنان در رد مبنا قرار گرفتن زبان بیان می‌داشت که زبان ممکن است ما را به اتحاد فراخواند اما مجبور به این کار نمی‌کند و می‌توان فراتر از زبانی خاص و در اردوی پهناور بشریت استنشاق کرد.

٣-دین را نیز یکی از عناصر ملیت دانسته‌اند اما رنان آن را ناکافی برای تشکیل ملت می‌داند. چرا که دین و مذهب امری فردی شده است و به وجدان هر کسی مربوط می‌شود. سخنرانی رنان در مارس ۱۸۸۲ بیان شده و تحولات صورت گرفته دو قرن گذشته را در بر نمی‌گیرد، چرا که امروز مثال‌های متعددی از مبنا قرار گرفتن دین جهت تشکیل دولت – ملت وجود دارد، پاکستان، بنگلادش، اسرائیل و… مثال‌های بارز این مدعا می‌باشند.

٤-رنان بیان می‌دارد که اشتراک منافع و مصالح پیوندی محکم ایجاد می‌کند ولی برای ایجاد ملت کافی نیست چرا که ملت فراتر از منافع مادی امری عاطفی نیز هست و در آن واحد هم تن است و هم جان، بی‌شک اتحادیه گمرکی میهن ایجاد نمی‌کند.

٥-رنان اهمیت جغرافیا و سرزمین را به‌عنوان عنصری از ملت درمی‌یابد، هرچند آن را ناکافی برای ملت‌سازی می‌داند. در نهایت رنان ملت را مجموعه‌ای از عناصر ذکر شده با یادآوری گذشته و تلاش برای زیستن در کنار هم قلمداد می‌کند و بر رأی همگان جهت ادامه‌ی هستی ملت تأکید می‌ورزد همآن گونه که حیات فرد مساوی خواست دائم وی به ادامه زندگی است.

 

براس که به مطالعه دقیق و موردی جوامع هند و پاکستان و نقش نخبگان قومی این کشورها در حرکت‌های ناحیه گرا پرداخته است می‌نویسد:

“هنگامی‌که نخبگان مخالف دولت، فاقد ابزارهای قدرت یا خشونت باشند به منظور رقابت موثر با دولت به نمادها و نمادسازی روی می‌آورند. اگر این نخبگان از میان گروه‌های قومی (اعم از فرهنگی، زبانی و مذهبی) برخاسته باشند منابع سمبولیک مورد کاربرد آنان بر مبنای اختلاف‌های فرهنگی، زبانی و مذهبی خواهد بود”.

بە نظر گلنر ملت‌گرایی به معنی بيدار شدن ملت‌ها و به خودآگاهی رسيدن‌شان نيست؛ ملت‌گرایی در جایی‌كه نشانی از ملت‌ها نيست آنها را می‌آفريند.

اندرسون درباره شرایط پیدایش ناسیونالیسم معتقد است که «ناسیونالیسم را نه از طریق خودآگاهی به ایدئولوژی‌های سیاسی، بلكه باید از طریق قرار دادن آن در كنار نظام‌های فرهنگی بزرگی درك كرد كه مقدم بر آن بودند و ناسیونالیسم از میان آنها و البته علیه آنها به وجود آمده است. از جمله این نظام‌های فرهنگی بزرگ می‌توان مذهب و عرصه پادشاهی وراثتی را نام بود. مذهب با تقدیر خواندن دردها و آلام انسانی و مرتبط كردن آنها با حیات بعد از مرگ داغ‌دیدگان را تسكین می‌داد. با شدت یافتن مصیبت‌ها و بی‌حساب و كتاب شدن آنها در جهان كنونی و همچنین كم رنگ شدن جهان‌بینی‌های دینی هیچ چیز بهتر از «ملت» نمی‌توانست با مرتبط ساختن گذشته (ازلی) به آینده (بی‌انتها) جایگزین مذهب شود. به عقیده اندرسون ناسیونالیسم خود یک محصول فرهنگی است، كه به وسیله شیوه‌های همانند سازی با هم میهنان ایجاد گردیده است. جماعت خیالی ملت به دنبال كنار رفتن زبان‌های مقدس قرون وسطی (نظیر لاتین، عربی و چینی كه هر یك سرزمین وسیعی را متحد نموده بودند) و جایگزین شدن زبان‌های بومی و منطقه‌ای كه سپس استاندارد شدند و از طریق چاپ مطالب در داستان‌ها و روزنامه‌ها شایع گردیدند به وجود آمد. در امریكای لاتین و شمالی قرن هیجدهم، توسعه صنعت چاپ میلیون‌ها انسان را قادر ساخت تا كسانی را كه مانند خودشان می‌خواندند هم میهن بشناسند. این امر به ویژه در مورد روزنامه‌ها مصداق داشت كه خواندن آنها همزمان تصور می‌شد.

سخن آخر

 

سازمان ملل متحد در میان موج آزادی از استعمار – هرچند نه در سطح ملی – 33 عضو جدید را بین سال‌های 1960 و 1965، بدست آورد. حتی بعد از سال 1990، ملی‌گرایی انگیزه اصلی ایجاد بسیاری از کشورهای جدید در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. هیچ یک از اینها کشورها/ دولت‌های ملت خالصی نبودند.

بنابراین می توان گفت که ناسیونالیسم غالباً/تقریبا، یک جنبش رهایی بخش بوده است، اما می‌تواند برای اقلیت‌هایی که بعداً خواست‌های آزادی ملی خود را توسعه می‌دهند، وسیلەای برای اعمال سیاست‌های ظالمانه علیە گروه‌های ملی درون خود نیز باشد.

با این وجود، تحولات در یوگسلاوی چند ملیتی سابق در بالکان و در بعضی از مناطق اتحاد جماهیر شوروی قدیمی از دهه 1990 نشان داده است که وقتی یک کشور چند ملیتی تقسیم می‌شود و به دولت- ملت ها تبدیل می‌شود، ناسیونالیسم هنوز هم می‌تواند تنش‌زا و نقش خطرناکی را داشتە باشد.

روند دموکراتیزاسیون، مانند شمال آفریقا و خاورمیانه، می‌توانند پیامدهای ناسیونالیستی نیز داشته باشند. عدم پذیرش حقوق اقلیت‌ها غالباً در این زمینه مشکل اساسی بوده است.

تجربه همچنین نشان داده است که تقریباً همیشه اقلیت‌هایی وجود دارند که حقوق خود را مطالبه می‌کنند.

 

امیر سلیمی

اسلو،

٢٣ ژوئن ٢٠٢٠

 

 

Anderson, Benedict (1996) Forestilte fellesskap; refleksjoner omkring nasjonalismens opprinnelse og spredning. Oslo: Spartacus Forlag.

Gellner, Ernest (1983) Nations and Nationalism. Oxford: Blackwell.

Kohn, Hans (2005) [1944] The Idea of Nationalism: A Study in its Origins and Background; With a New Introduction by Craig Calhoun. New Brunswick, N.J.: Transaction Publishers.

Smith, Anthony D. (1971) Theories of Nationalism. London: Duckworth.

Østerud, Øyvind (1994) Hva er nasjonalisme? Oslo: Universitetsforlaget.

Nils August Andresen (red.): «Nasjonalisme», temanummer av Minerva, nr. 1/2019

. فاضلی، حبیب‌الله (1387). ناسیونالیسم، هویت و دولت ملی در تئوری اجتماعی

[wpforms id=”4110″]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7 comments

  1. I’m not sure where you are getting your information,
    but good topic. I needs to spend some time learning much more or understanding more.
    Thanks for magnificent info I was looking for this info for my mission.

  2. What a material of un-ambiguity and preserveness of precious experience about
    unpredicted feelings. cheap flights 32hvAj4

  3. Just wish to say your article is as amazing. The clearness in your post is just
    cool and i can assume you’re an expert on this subject.

    Fine with your permission let me to grab your RSS feed to keep updated with forthcoming post.
    Thanks a million and please carry on the rewarding work.

  4. Ahaa, its nice conversation on the topic of this article at this place at this website,
    I have read all that, so at this time me also commenting here.
    cheap flights 32hvAj4

  5. This post is in fact a nice one it assists new net viewers, who are wishing for blogging.
    3aN8IMa cheap flights

  6. Hello i am kavin, its my first occasion to commenting anyplace,
    when i read this paragraph i thought i could also create comment due to this
    brilliant paragraph.

  7. I’m not sure where you’re getting your information, but good topic.

    I needs to spend some time learning more or understanding more.

    Thanks for excellent info I was looking for this information for my mission.

دیدگاهتان را بنویسید